پنج‌شنبه 6 اردیبهشت 1403

“تنها” التماس امام خمینی از ملت ایران

تنها التماس امام خمینی از ملت ایران و منافقین

منافقین : امروز مملکت ما غرب‌زده است که از زلزله‌زده بدتر است! من التماس می‌کنم به ملت ایران، من دست ملت ایران را می‌بوسم! غرب‌زده‌ها را کنار بگذارید!

امام خمینی در طول عمر مبارکش فقط یکبار به مردم ایران التماس کرده است فقط یکبار. در روز 25 خرداد 1358. در حالی که حدود هفت ماه از استعفای دولت موقت مهدی بازرگان می‌گذشت و کمتر از یک‌ماه به انتخابات مجلس خبرگان قانونی اساسی مانده بود. ببینیم امام تنها مرتبه‌ای که در عمر خودش به مردم التماس کرده است برای چه موضوعی بوده است.

«بیدار باشید برادران! دشمنان خودتان را بشناسید. می‌خواهند نگذارند قانون اساسی بر طبق آن‌طوری که اسلام حکم می‌کند تصویب شود. باید حقوقدان‌های غربی نظر بدهند. ما می‌خواهیم قانون اسلامی بنویسیم، از غرب بیایند نظر بدهند؟! یا غربی‌ها بیایند نظر بدهند؟! یا غربزده‌ها بیایند نظر بدهند؟! آقا امروز مملکت ما غربزده است! که از زلزله‌زده بدتر است! من از همه می‌خواهم، من التماس می‌کنم به ملت ایران، من دست ملت ایران را می‌بوسم، اسلام را می‌خواهند ببرند. این قشرهای دانشگاهی و دانشجو و وکلا و روشنفکرها، حساب خودشان را از این چندین نفر که عمّال غرب‌اند و عمّال محمدرضا، جدا کنند. غرب زده‌ها را کنار بگذارید. عده‌شان خیلی زیاد هم نیست؛ فضولی‌شان زیاد است. عده زیاد نیست، ادّعایشان زیاد است.»

امام در سال آخر حیات خودش نیز بیشترین هشدارها را نسبت به حضور غربزده‌ها در کشور گوشزد کرد. امام بعد از انقلاب ده بار کلمۀ لیبرال‌ها را در بیانات خود بکار برده و خطر لیبرال‌ها را گوشزد کرده است که تمامی آنها مربوط به یکسال آخر عمر شریف‌شان بوده است. در یکی از آخرین موارد امام حدود سه ماه قبل از رحلت خودشان می‌گوید:

 «تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرال‌ها بیفتد. تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین اسلام این مردم بی‌پناه را از بین ببرد.»

آشکار شدن چهره منافقین در حادثه هفتم تیر

آیت الله خامنه ای _ رهبر انقلاب
آیت الله خامنه ای _ رهبر انقلاب

رهبر انقلاب: اگر حوادث معدودی از قبیل هفتم تیر اتفاق نمی‌افتاد و این سرمایه‌ها از دست ملت ایران نمی‌رفت، یقینا ملت عزیز ایران نمی‌توانست چهره‌ منافقین را اینجور آشکار تشخیص دهد. باز آنها می‌توانستند نفوذ کنند – «و لاوضعوا خلالکم» – می‌توانستند خودشان را موجه جلوه دهند. این حادثه، افشاگر واقعیت پلید منافقین شد. دشمنان اساسی و اصلی اسلام، یعنی استکبار و صهیونیست‌ها از اینها حمایت کردند پس چهره‌ آنها هم آشکار شد. درست است که این حادثه سرمایه‌هایی را از ما گرفت، اما این شهادت‌ها، این خون‌های بناحق‌ریخته، برای ملت ایران دستاوردهای بزرگی هم با خود آورد مثل همه‌ شهادت‌ها. شهادت اینجور است. کشته شدن در راه خدا، ریختن خون مظلومان در راه خدا، این اثر قهری و طبیعی را دارد که با خود دستاوردهایی را به امت اسلامی، به ملت‌های مسلمان، به تاریخ اسلام تقدیم می‌کند.

منافقین انقلاب، مصداق خوراج زمان امیرالمومنین (علیه‌السلام)

به اشتباه، مارقین را افراد مقدّس‌مآب می‌نامند. مسئله‌ مقدس‌مآبی نیست. در بین اصحاب امیرالمومنین کسانی بودند که از آنها خیلی مقدس‌تر بودند، مسئله این است که کسانی تفکر و دیدی دارند که با ظواهر دین هم سازگار است، اما ریشه‌ معرفتی ندارد و عمیق نیست. اینها شناخت ندارند تا بتوانند در موارد اشتباه، خود را از انحراف نجات دهند. یک‌جا آن‌قدر تند می‌ایستند که می‌گویند چون قرآن سر نیزه است، نباید به آن تیراندازی کرد زیرا قرآن مقدّس است. در جنگ صفین به‌مجرد این‌که با حیله‌ شامی‌ها قرآن‌ها سر نیزه شد (چون احساس شکست کرده بودند، مجبور شدند قرآن‌ها را سر نیزه کنند) اینها آن‌قدر نسبت به قرآن متعصب و علاقه‌مند و افراطی شدند که از امیرالمؤمنین که قرآن ناطق بود برای قرآن اهمیت بیشتری قائل شدند.

آمدند به امیرالمؤمنین فشار آوردند و گفتند اینها اهل قرآنند، برادر مسلمانند؛ با اینها نباید بجنگی! با تهدید، امیرالمؤمنین را وادار کردند جنگ را نیمه‌کاره رها کند. همینها بعد از آن‌که فهمیدند فریب خورده‌اند و سرشان کلاه رفته است، از آن‌طرف آن‌قدر دچار تفریط شدند که گفتند همه‌ ما کافر شده‌ایم و علی هم کافر شده است لذا باید توبه و استغفار کند! این افراد به‌خاطر این‌که ریشه‌ معرفتی و اعتقادی درستی ندارند، به‌راحتی 180 درجه مسیر انحراف را طی می‌کنند. اگر بخواهید نمونه‌ این قضیه را در انقلاب ما پیدا کنید، منافقین هستند؛ همینهایی که اول انقلاب در مبارزه با آمریکا امام را هم قبول نداشتند، بعد رفتند زیر دامن آمریکا مخفی شدند و از آمریکا پول گرفتند و به صدام پناهنده شدند. وقتی ریشه‌ معرفتی نباشد؛ غرور ناشی از نادانی به یافته‌های ذهنی خود باشد و تمسّک به ظواهر دین هم وجود داشته باشد، نتیجه این می‌شود؛ مارقین.

ایجاد تردید منافقین نسبت به مسئله دفاع در مردم

اوایلی که عراق حمله کرده بود، وظیفه همه معلوم و مشخص بود که چه‌ کار باید بکنند؛ اما منافقین که در آن وقت در تهران و در شهرهای دیگر فعال بودند و آزادانه حرکت و سخنرانی می‌کردند، دائماً میگفتند آزادی نداریم! مثل امروز که بعضی کسان هرچه به ذهنشان می‌آید، می‌گویند و هر طور هم که دلشان میخواهد، کار میکنند، آن وقت یکی از شعارهایشان این است که آزادی نداریم! نمیفهمند که خودِ این ادّعا موجب تمسخر آنها می‌شود. آن زمان هم همین‌طور بود و عروسک‌های منافقین سرِ چهار راهها تابلو به دست می‌ایستادند و مردم را نسبت به اصل مسئله دفاع دچار تردید و اضطراب می‌کردند. بعد که به آنها تذکر داده و تشر زده شد، دست و پایشان را جمع کردند.

موجه جلوه دادن منافقین

متاسفانه امروز برخی از سیاست‌های غربی، سعی میکنند این روسیاه‌ها را تطهیر کنند، منافقین را به یک شکلی در موضع مظلومیت نشان بدهند و برایشان فضای مظلومیت ایجاد کنند و البته نخواهند توانست. کسانی که هزاران نفر را در داخل کشور از بین بردند، از امام جماعت و امام جمعه تا کاسب بازاری تا جوان دانشجو تا پاسدار کمیته تا خانواده‌ای که سر افطار نشسته بودند -و دیگران و دیگران و دیگران، هزاران نفر، حالا من رقم دقیق را نمیدانم- تا رؤسای کشور مثل شهید بهشتی و آن شخصیت‌های برجسته‌ آن روز که به شهادت رسیدند و تا این دو بزرگوار؛

آن وقت حالا دست‌های سیاسی خبیث و مغرض -چه در خارج کشور، چه دنباله‌هایشان یا دلبستگانشان در داخل کشور- می‌خواهند اینها را تطهیر کنند و چهره‌ اینها را موجه نشان بدهند و اینها را مظلوم نشان بدهند و در مقابل، خدشه به چهره‌ مبارک و نورانی امام وارد کنند. چهره‌ امام خدشه‌بردار نیست و البته مطمئنا ناکام بوده‌اند و خواهند بود.

منبع: panahian.ir، www.ana.press.

درباره‌ی Zahra

حتما ببینید

این عمار

عمار باش! عمار یاسر ذخیره زمان امام علی علیه السلام

عمار و تزلزل‌ناپذیریش در حوادث مختلف صدر اسلام و همچنین امتحان‌های سخت دوران بعد از پیامبر اسلام(ص)، موقع‌شناسی و حضور در وقت نیاز، و نقش تبیین‌کننده او در مسائل و حوادث دوران حضرت علی (ع) از ویژگی‌های برجسته و بارز عمار بود...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *