«سیدعلی اندرزگو» در ماه رمضان سال ۱۳۱۸ خورشیدی در شهر تهران به دنیا آمد. سختی کار و زندگی موجب شد تا تحصیل را رها کند و مشغول کار شود، ولی در همان حال به علوم دینی روی آورد و دروس فقه و اصول را خواند. در نوجوانی با شهید «نواب صفوی» آشنا شد و در ستمستیزی، از او الهام گرفت. در قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲، به عرصه مبارزه با رژیم شاهنشاهی ورود یافت و مورد تعقیب مزدوران ساواک قرار گرفت.
شخصیت اندرزگو در دورانی شکل گرفت که کشور ایران دستخوش حوادث بسیاری از جمله جنبش ملی شدن صنعت نفت، تغییر مکرر دولت، حکومت نظامی در تهران، اعدام انقلابی هژیر توسط سید حسین امامی و سپس اعدام امامی، تبعید و بازگشت آیتاللّه کاشانی، جلسات مکرر آیتاللّه کاشانی و فداییان اسلام، اعدام انقلابی رزم آرا توسط خلیل طهماسبی و تعطیلی بازار تهران بود. اندرزگو که از اوان نوجوانی سری پرشور داشت، با دقت و مطالعه در این حوادث سرنوشتساز برای جامعه، همواره در مبارزات سیاسی ضد حکومت شاه فعالیت میکرد.
دستگیری پس از قیام ۱۵ خرداد
او پس از قیام ۱۵ خرداد دستگیر شد و در زیر شکنجههای طاقتفرسا اعترافی نکرد و آزاد شد. از آن زمان، وارد شاخه نظامی «هیئت مؤتلفه اسلامی» شد و در اولین حرکت خود در حالی که ۱۹ ساله بود، در اعدام انقلابی «حسنعلی منصور»، سرسپرده آمریکا و عامل تصویب «کاپیتولاسیون» و تبعید امام خمینی (ره)، همکاری کرد.
زندگی حجتالاسلام سید علی اندرزگو از سه دیدگاه قابل بررسی و تفکر است: اول آنکه او الگوئی ممتاز از چریک اسلامی است. پیش از آنکه او قدم در عرصه مبارزه بگذارد، مبارزات مسلحانه و چریکی، از جنبه نظری و عملی منحصر گروههای چپ و مارکسیستی بود. فعالیت او و بروز تواناییهای شگفت و خارقالعادهاش، الگویی از جنگ چریکی بر مدار اندیشههای اسلامی را رقم زد و همزمان با او و پس از او بود که عده زیادی به این عرصه ورود یافتند.
برخی از اسامی مستعار شهید اندرزگو
روز دوم شهریور ۱۳۵۷ رژیم شاهنشاهی به شدت در تعقیب او بود و اندرزگو مجبور شد که مداوم جابجا شود تا نتوانند او را ردیابی کنند. این عنصر انقلابی برای این که مورد شناسایی ساواک قرار نگیرد، با نامهای مستعار و قیافههای متفاوت خودش را نشان میداد. از جمله اسامی مستعار او دکتر «سید حسین حسینی»، «ابوالقاسم واسعی»، «عبدالکریم سپهرنیا»، «ابوالحسن نحوی» و «آقای جوادی» بود.
چهرههای متفاوت شهید اندرزگو
اندرزگو، نقش مهمی در وارد کردن اسلحه به ایران برای مبارزه مسلحانه با رژیم پهلوی داشت و برای این منظور به کشورهای دیگری سفر میکرد. ساواک پس از سالها تعقیب و گریز، سرانجام با کنترل مکالمات تلفنی مناطق وسیعی از تهران، او را شناسایی کرد و دریافت که در ۱۹ ماه مبارک رمضان مهمان یکی از دوستان خواهد بود.
محل مورد محاصره قرار گرفت و اندرزگو که راه فرار نمیدید، اسنادی را که در جیب داشت، خورد تا به دست ساواک نیفتد. دژخیمان رژیم پس از درگیری با اندرزگو، او را مجروح کردند. با این حال، از این میترسیدند که اندرزگو، به خودش مواد منفجره بسته باشد. سرانجام، طی این درگیری در دوم شهریور ۱۳۵۷ با زبان روزه در ۳۹ سالگی به شهادت رسید. شهید اندرزگو قصد ترور شاه را داشت که شهادتش مانع انجام این نقشه شد.
شهید اندرزگو ماهیت منافقین را برای مقام معظم رهبری افشا کرده بود
فرزند شهید اندرزگو : شهید اندرزگو از همان سال ۴۲ از قیام ۱۵ خرداد مبارزات خود را شروع کرد و بعد ها به امر مقام ولایت در چندین مجموعه گروه های مبارزاتی عضو شد، پدر بنده و دیگر عزیزان در کارهای مبارزاتی بسیار متعهد بودند.
رژیم پهلوی از دست شهید اندرزگو بسیار عاجز بود، زندگی مخفیانه پدر بنده از سال ۴۳ شروع شد؛ شهید اندرزگو مؤسس و بنیانگذار جنگ های چریکی بود.
قبل از انقلاب عده ای ادعای مبارزه داشتند اما انحراف آنها بعدها معلوم شد، به جای اینکه آنها با دشمنان جنگ داشته باشند با داخلی ها و مردم خودمان می جنگیدند و شهید اندرزگو این انحراف منافقین را شناسایی کرده بود و این موضوع را همان زمان به آیت الله سید علی خامنه ای در مشهد خبررسانی کردند.
هدف شهید اندرزگو و دیگر شهدا اطاعت از اسلام و ندای ولایت بود، پدر بنده و دوستانش تمام شرایط را برای دیگر مبارزین، راحت می کردند.
مردم ورامین ریشه انقلابی مستحکم دارند و مردم ایران، شهر ورامین را همیشه به عنوان یک الگو نگاه می کنند، این مردم عزیز در ۱۵ خرداد سال ۴۲ بدون هیچ چشم داشتی با دشمنان جنگیدند، همسر شهید اندرزگو یکی از الگوهای دیار ۱۵ خرداد است، مادر بنده و همسر شهید اندرزگو اهل روستای ایجدانک شهرستان ورامین می باشد.
شهید اندرزگو از مرزهای افغانستان و پاکستان سلاح های زیادی وارد کشور می کردند و جهت مبارزه با دشمنان کشور حمل می کردند، در آن زمان خانواده بنده به خاطر فرار از ساواک در شهرهای تهران، قم و یکی از روستاهای افغانستان(در طویله گوسفندان) زندگی می کردیم؛ در وضعیت بسیار سختی زندگی کرده ایم و هدف همه ما پیروزی انقلاب بود.
خصوصیت شهید اندرزگو
یکی از خصوصیات شهید اندرزگو در این کارهای مهم و خطیری که انجام می دادند، صبر و توکل به خدا بود، خانواده ما ۷ سال از پدرم خبری نداشتند؛ در اوایل شهریورماه ۵۷، شهید اندرزگو از خواب بیدار می شود و بر اباعبدالله الحسین(ع) و حضرت صاحب الزمان(عج) سلام می دهند و غسل شهادت می کند و به همسر خود می گوید شاید دیگر همدیگر را نبینیم و وداع می کنند.
رژیم پهلوی دستگیری شهید اندرزگو برایش بسیار مهم بود، دوران مبارزه ایشان بسیار عجیب بود و این عجیب بود را مدارک به نمایش می گذارند، ساواک ۱۵ سال به دنبال این شهید والامقام بود؛ امروزه همراه بودن همسران مسئولان خیلی مهم است، همسران شهدا نقش های مهمی را ایفا کرده اند.
شهید اندرزگو بارها گفته بود که من زنده به دست ساواک نمی رسم، ساواک در اوایل شهریورماه شهید اندرزگو را در تهران به رگبار می بندد، این شهید عزیز تمام برگه های محرمانه خود را خونی می کند و می خورد و به درج رفیع شهادت می رسد.
حجت الاسلام سید مهدی اندرزگو در پایان سخنان خود خاطرنشان کرد: امروزه استکبار با تمام توان وارد میدان شده است اما نمی داند که جمهوری اسلامی ایران ۴۱ سال پیش با وجود گروه های مبارزاتی، خود را برای پیروزی همیشگی آماده کرده است.
مرد هزار چهره انقلاب
گزیده بیانات رهبر معظم انقلاب درباره شهید سیدعلی اندرزگو که در خطبههای نماز جمعه تهران در تاریخ ۵۹/۰۵/۱۰ ایراد شده بدین شرح است: شهید سیّدعلى اندرزگو، چریک مبارز مسلمان، فرزند على بود، همنام على بود، همراه و همگام على هم بود. من لازم مىدانم به امت مسلمان سفارش بکنم سعى کنید این چهرههاى عزیز و ناشناخته را بهتر بشناسید. این مرد مسلمان مبارز در طول چهارده سال که مشغول مبارزه بود، چهارده سال زندگى مخفى با نهایت شدّت، دستگاه جهنّمى ساواکِ شاه بدبخت را آنچنان حیران و سرگشته کرده بود که کارش معجزآسا مىنمود. براى خدا مبارزه کرد، براى خدا از پیوستن به گروههاى مدّعى سر باز زد، براى خدا خطر ساواک و خطر بعضى از گروههایى که مایل بودند او را به طرف خود جذب کنند و حاضر نمىشد به آنها جذب بشود، این خطرها را براى خدا تحمل کرد و براى خدا هم شهید شد.
خاطرات مقام معظم رهبری درباره شهید اندرزگو
حجتالاسلام سید مهدی اندرزگو، فرزند این شهید بزرگوار خاطراتی را به نقل از رهبر انقلاب دربارهی آن شهید بازگو کرده است:
من در زمان مبارزات پدرم خیلی کوچک بودم و نکات چندانی در یادم نمانده است. هرچه میدانم، از مادرم یا از یاران پدر شنیدهام. بیشترین چیزی که در خاطرم مانده، مسافرتها و سختیهایی است که در راه مبارزه تحمل میکردیم. دستگیری پدر ما برای ساواک بسیار اهمیت داشت و برای دستگیری او جایزههای سنگینی تعیین کرده بودند. برداشت آنها این بود که اگر او را شهید یا دستگیر کنند، روند مبارزهی مردم بسیار کندتر خواهد شد. به همین منظور در ساواک بخش ویژهای را اختصاص داده بودند برای دستگیری این شهید بزرگوار. همهی اینها نشان از اهمیت بسیار بالای حضور شهید اندرزگو در بهبود روند مبارزهها دارد.
عمدهی فعالیت شهید اندرزگو در مبارزه با رژیم غاصب پهلوی عبارت بود از واردات اسلحه و تأمین اسلحهی مورد نیاز مبارزان و نیز وارد کردن اعلامیههای امام رحمهالله به داخل کشور. حاج احمد قدیریان هم که اخیراً به رحمت خدا رفت، برای من نقل کرد سلاحهایی که شهید اندرزگو از افغانستان وارد میکرد، در اوایل انقلاب بسیار به درد خورد و همهی آنها در کمیته و جاهای دیگر مورد استفاده قرار گرفت.
منزل ما در مشهد با منزل حضرت آقا چند کوچه بیشتر فاصله نداشت. در خاطر دارم که شهید اندرزگو برای این عزیزان کلاس آموزش اسلحه گذاشته بود؛ برای حضرت آقا، شهید هاشمینژاد و آیتالله واعظ طبسی. البته من خاطراتی را در این مورد از زبان رهبر معظم انقلاب شنیدهام. حضرت آقا میفرمودند: شهید اندرزگو شبها دیروقت به منزل ما میآمدند و با هم جلسه داشتیم و در مورد مسائل مختلف با هم صحبت میکردیم.
این خروسها تخمگذارند!
یکی از خاطراتی که رهبر معظم انقلاب برایم تعریف کردند، این بود که بارها پدرم را در کوچه و خیابان دیده بودند و بعد از سلام و احوالپرسی متوجه شده بودند که در دست او زنبیلی پر از مهمات و اسلحه است و او با خونسردی کامل آنها را با خود جابهجا میکرد. پدرم بارها ما را هم هنگام جابهجایی مهمات با خود میبرد تا این عملیات شکلی عادیتر به خود بگیرد. البته ما اینها را بعدها از زبان حضرت آقا شنیدیم و آن زمان متوجه نمیشدیم.
یک روز آقای اندرزگو را در بازار «سرشور» مشهد دیدم که با یک موتور گازی میآمد. موتور را که نگهداشت، دیدم چند خروس در عقب موتور خود دارد. از او دربارهی خروسها پرسیدم، جواب داد که این خروسها استثناییاند و تخم میگذارند! حضرت آقا فرمودند زنبیل را که کنار زدم، دیدم زیر پای خروسها پر از نارنجک و اسلحه است.
شهید اندرزگو در شهریور ماه ۱۳۵۷ و در ماه مبارک رمضان به شهادت رسید، ولی ما تا زمان پیروزی انقلاب و ورود امام به ایران که بهمن ماه بود، از این حادثه خبر نداشتیم. روزی که امام وارد کشور میشدند، ما تلویزیون را نگاه میکردیم و منتظر بودیم که ایشان هم همراه امام باشند و با ایشان وارد کشور شوند. حضرت امام به کشور آمدند و در مدرسهی رفاه مستقر شدند، فرمودند خانوادهی آقای اندرزگو را پیدا کنید، من دوست دارم آنها را ببینم. ما به دلیل مبارزات پدر و تحت تعقیب بودنش همواره در حال نقل مکان از شهری به شهر دیگر بودیم. به همین دلیل هیچکدام از اطرافیان امام نشانی ما را نداشتند، اما خود امام در آخرین دیدار پدر ما با ایشان، شنیده بودند که ما در مشهد ساکن هستیم. این شد که آیتالله طبسی و دیگر دوستان ما را پیدا کردند و خدمت امام بردند.
خبر شهادت پدر را امام رحمهالله دادند
یاد دارم زمانی که در تهران و مدرسهی رفاه خدمت امام رسیدیم، ایشان دو برادر کوچکتر من را -یکی هفتماهه و دیگری دوساله- روی پاهای خودشان نشاندند و ما را مورد تفقد و مهربانی قرار دادند. ایشان پس از کمی مقدمهچینی خبر شهادت پدر را به ما دادند. بعد از شنیدن خبر شهادت پدر، مادرم طبیعتاً بسیار دگرگون و ناراحت شدند. حضرت امام هم برای مادر ما از حضرت زینب سلاماللهعلیها و صبر ایشان مثال زدند و او را به صبر و بردباری نصیحت فرمودند. سپس برای ما دعا کردند و من هنوز هم که هنوز است، تأثیرات دعای امام را در زندگی خودم میبینم.
امام به مادرم فرمودند برای این که راحتتر باشید، به تهران بیایید. ما همگی در تهران متولد شده بودیم و بعدها در دوران مبارزات پدر به شهرهای مختلف رفته بودیم. به هر ترتیب ما به تهران آمدیم و بعد از آن در مناسبتهای مختلف خدمت امام میرسیدیم و از رهنمودهای ایشان استفاده میکردیم. امام میفرمودند: همان شبی که این روحانی مبارز به شهادت رسید، خبر شهادتش را برای من تلگراف کردند و من بهشدت از این موضوع ناراحت شدم و غصه خوردم که ما محروم ماندیم از نعمت بزرگی مانند شهید اندرزگو که تجربههای گرانبهایی در مبارزات داشت.
در دوران ریاستجمهوری و رهبری حضرت آیتالله خامنهای هم بارها با ایشان دیدار کردیم. عکسی که حضرت آقا در آن حضور دارند، مربوط به سالگرد شهادت شهید اندرزگو در سال ۱۳۶۱ یا ۱۳۶۲ است که خدمت ایشان رسیدیم. در عکس، آن پیرمرد پدربزرگ پدری من است که همراه ما آمده بود.
آنقدر که دشمنانِ ایران و انقلاب، تاریخ را جدی گرفتهاند ما تاریخ را جدی نگرفتیم
موسی حقانی مدیر مؤسسۀ مطالعات تاریخ معاصر ایران در دومین همایش مقابله با تحریف تاریخ معاصر و تطهیر پهلوی طی سخنانی به نقد وضعیت تاریخنگاری موجود پرداخت و اظهار داشت:
عدهای خواستند با تطهیر رژیم پهلوی چرایی انقلاب اسلامی را زیر سؤال ببرند و با شناخت ظرفیت تاریخی میتوانیم به ظرفیت ملی خود پی ببریم. وی افزود: متأسفانه آنقدر که دشمنان ایران و انقلاب تاریخ را جدی گرفتهاند ما تاریخ را جدی نگرفتیم تاریخنگاری رسمی که در کشور ما رایج است تاریخنگاری انقلابی نیست بلکه تاریخنگاری رسمی سکولارزده و نسبیانگارانه است. در تاریخنگاری رسمی خدمت و خیانت گم میشود تا جایی که همه چیز را خاکستری میبینند حتی در عرصهای که کاملاً روشن است نیز تردید ایجاد میکنند. حتی سیاهترین صحنۀ تاریخی مثل قرارداد ۱۹۱۹ وثوقالدوله که ایران را با پشتوانۀ تاریخی عظیم در حال مستعمره کردن بود را کاری درست میدانستند و با طرح این که اگر ایران مستعمره میشد نجات پیدا میکرد آن را توجیه میکنند.
متأسفانه بسیاری از ما نسبت به تاریخ بیاطلاع هستیم که این دربارۀ علاقهمندان به تاریخ اندکی مستثنا است. بدون اغراق تمام شبکههای معارض یکی دو برنامۀ تاریخی در طول هفته دارند و از مشروطه تا انقلاب اسلامی را زیر سؤال میبرند و فضایی درست میکنند که طرفداران انقلاب اسلامی به سختی از شهید اندرزگو و شهید نواب دفاع کنند چون این شبکههای معاند آنها را تروریست نامیدند.
جریان حکومت با تجددطلبان
یکسویی یک جریان حکومت با تجددطلبان کار را سختتر میکند. این در حالی است که کتاب درسی جمهوری آذربایجان پر از تحریف علیه ایران، تشیع و مسئولین جمهوری اسلامی ایران است و تاریخنگاری آن کشور ملغمهای از ریشههای کمونیستی و صهیونیستی دارد. اینگونه دانشآموزان خود را تربیت میکنند که با ایران و ایرانی دشمنی کنند تا جایی که حتی برخی تیمهای ورزشی ما در حال مسابقه هستند طرفداران آنها پرچم ترکیه و جمهوری آذربایجان را بالا میبرند و اگر در کتابهای درسی تاریخی ما بنویسیم قفقاز بخشی از ایران بوده که از ایران جدا شده است برخی مسئولین میگویند اشاره به این واقعیت تاریخی به مناسبات ما با کشورهای تازه استقلال یافتۀ قفقاز ضربه میزند.
طبق اسناد امریکایی، اگر پهلوی میماند ایران در سال ۱۳۷۵ بدهکارترین کشور بود
بیتوجهی به تاریخ باعث شده الان برخی به تطهیر رژیم پهلوی بپردازند این در حالی است که رژیم پهلوی پستترین سلسلۀ تاریخی ایران بوده که به استقلال و هویت ایرانی ضربه زده است. ما نیازمند بازنگری اساسی به تاریخ نگاری هستیم، باید تاریخنگاری از دوران باستان تا دوران معاصر از نو نوشته شود و برخی از تاریخنگاران که به تاریخنگاری میپردازند دست به ایجاد گسلهای قومی و مذهبی در کشور میزنند حتی برخی که خود را روشنفکر دینی مینامند اساس تشیع را زیر سؤال میبرند و در وجود حضرت صاحب زمان تشکیک ایجاد میکنند و در شبکههای تلویزیونی و مجازی فعال هستند و امروزه وارد حوزۀ تاریخنگاری معاصر شدند تا دست به تحریف انقلاب و حضرت امام بزنند و انقلاب اسلامی را بیفایده نشان دهند.
آن بخشی که در حوزۀ تطهیر پهلوی در حال فعالیت هستند عملاً اقدامات رضاشاه و محمدرضا را بزرگنمایی میکنند و این عقب گرد از کسانی که مدعی روشنفکری هستند، جای تأسف دارد. کشورهای استکباری به این دلیل رضاخان را از ایران تبعید کردند که ایرانِ دورۀ رضاخانی در حال انقلاب بود و استکبار نمیخواست به علت همسایگی ایران با شوروی این منطقه ناآرام باشد و برای دیدن واقعیات آن دوره اگر مطبوعات آن دوره را مطالعه کنید میبینید که حتی وامداران تاریخی رضاخان مثل علی دشتی به انتقاد از رضاخان میپردازند.
کاش در ایران انقلاب نمی شد
کسانی که مدعیاند انقلاب برای ایران دستاوردی نداشت و آرزو میکردند ای کاش در ایران انقلاب نمیشد، مطابق اسناد امریکایی اگر رژیم پهلوی ادامه مییافت ایران در سال ۱۳۷۵بدهکارترین کشور جهان بود.
۲۴ هزار مفقود سیاسی در دورۀ رضاخان وجود داشت
دستاندرکاران تطهیر پهلوی مردمیترین انقلاب قرن بیستم را که انقلاب اسلامی است سعی دارند جنایتکار نشان دهند. حتی ۷-۸ نفر از مسئولان دورۀ پهلوی که بعد از انقلاب اعدام شدهاند را از جرائم انقلاب میدانند در حالی که این افراد دستور شلیک به سوی مردم را صادر کرده بودند. مسیری که غرب گرایان به ایران توصیه میکنند که با وابستگی به غرب به توسعه برسیم را ایران ۱۵۰ سال طی کرده است و یک بار این را رفتیم و همه چیزمان را واگذار کردیم. به طوری که اسدالله علم در خاطراتش بیان میکند در حالی ما ادعای رسیدن به دروازههای تمدن داریم که در برخی نقاط تهران آب شرب نداشتیم.
برخی مانند محمدعلی فروغی این گونه تعبیر میکنند که ایران مانند پیراهنی است که اگر دستی در پیراهن نباشد نمیتواند حرکت کند. استکبار با ایران بزرگ و قدرتمند همیشه سر ناسازگاری خواهد داشت و همیشه میخواستند ایران را در بربریت نگه دارند. از دیگر جفاها به تاریخ این کشور، ایران در زمان رژیم پهلوی به عنوان قدرت منطقهای، این در حالی است که ایران در آن زمان بحرین را از دست داده بود و هویدا میگفت بحرین مانند دختر ما بود که شوهرش دادیم.
در دورۀ رضاخان ۲۴ هزار مفقود سیاسی داشتیم و ما همیشه باید حقوق مردم و استقلال ایران را از رژیم پهلوی مطالبه کنیم. کلیدِ مقابله با انحرافات آینده، مقابله با مرکز گفتمانِ نظام فاسد پهلوی است.
فرزند شهید اندرزگو: شاه برای سر شهید اندرزگو ۶ میلیون تومان جایزه تعیین کرد
الحمدالله خون شهید اندرزگو رژیم پهلوی را از بین برد و جریان مبارکی را برای انقلاب اسلامی رقم زد. شهید اندرزگو ۱۴ سال برای براندازی رژیم پهلوی در حال مبارزه بود و دربدریهای بسیاری به جان خرید و مادرم نقل میکردند رژیم پهلوی چهار بار اثاث و جهیزیۀ ما را دزدید و در زمانی که شهید اندرزگو در حال مبارزه بود با اینکه افراد بسیاری برای مبارزه با پهلوی به ایشان پول دادند و کمک مالی کردند اما ایشان یک اتاق در خواجهربیع مشهد اجاره کردند و مادرم میگفتند غذایی ساده درست کردم. سر سفره شهید اندرزگو گفت لذتی که ما از این غذا میبریم پهلوی با آن همه خدمه نمیبرد.
شاه برای سر ایشان ۶ میلیون تومان جایزه تعیین کرد. آرامش شهید اندرزگو به این دلیل بود که ایشان دائم متوسل و متذکر و اهل مراقبه بود. گاهی اوقات از وجههای دیگر شهید اندرزگو غفلت میکنیم و فقط وجه چریکی او مورد توجه قرار میگیرد در حالی که ایشان حتی در سالهایی که تحت تعقیب ساواک بود رسیدگی به فقرا را فراموش نکرد. در نظام جمهوری اسلامی اگر مسئولی از فقرا غافل شود باید در آخرت پاسخگوی شهید اندرزگو باشد. در دیداری که با رهبری داشتیم رهبری فرمودند شهید اندرزگو قبل و بعد از انقلاب مظلوم بود.
منبع :snn.ir ،www.hawzahnews.com، khamenei.ir، www.rajanews.com.