هشت سال دفاع مقدس به وسیله مردم اداره شد

دفاع مقدس؛ بیانات حضرت آیت الله خامنه ای:

جنگ به وسیله‌ی مردم اداره شد. هم ارتش و هم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و هم نیروهای گوناگون، متکی به مردم بودند؛ به ایمان مردم، به عشق مردم، به صفای مردم. جنگ هشت ساله، ما را قوی‌تر کرد. اگر جنگ هشت ساله نبود، این سرداران شجاع، این مردان برجسته نشان داده نمیشدند، در بین ملت بروز نمیکردند؛ این حرکت عظیمِ مخلصانه‌ی مردم مجال بروز و ظهور پیدا نمیکرد.

هشت سال دفاع مقدس ما صرفاً یک امتداد زمانی و فقط یک برهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی زمانی نیست؛ گنجینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی عظیمی است که تا مدتهای طولانی ملت ما میتواند از آن استفاده کند، آن را استخراج کند و مصرف کند و سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذاری کند. آن عزتی، اعتماد به نفسی، احساس اقتداری که از ناحیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی معنویت رزمندگان ما و جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اسلامی ما احساس شد و توانست آن حادثه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی عجیب و شگفت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انگیز – یعنی پیروزی در دفاع مقدس و شکست نخوردن در مقابل تهاجم این همه دشمن – را رقم بزند، آن خصوصیات، آن خصلتها، برای ملت ما، برای کشور ما، یکی از بزرگترین نیازهاست.

این هشت سال، مظهری از برترین صفاتی است که یک جامعه میتواند به آنها ببالد و از جوانان خودش انتظار داشته باشد. یعنی دفاع مقدس مظهر حماسه است، مظهر معنویت و دینداری است، مظهر آرمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهی است، مظهر ایثار و از خودگذشتگی است، مظهر ایستادگی و پایداری و مقاومت است، مظهر تدبیر و حکمت است.

طالبان دفاع مقدس

جنگ، کار پیچیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای است. مدیریت جنگ و فرماندهی جنگ، کار بسیار سنگین و پیچیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای است. این کار را جوانهای نورس ما در بسیاری از بخشها انجام میدادند. این تدبیر، این حکمت، چیز بسیار شگفت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آوری است؛ مظهر شکوفائی استعدادها و ظرفیتهاست. چقدر جوانهای کم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سال رفتند در جبهه و توانستند در آنجا کارهای بزرگ از خودشان نشان بدهند. بعضی شهید شدند، بعضی هم جزو سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های انقلاب بودند، بعدها کشور از اینها استفاده کرد. حقیقتاً این جوری بود که سپاه پاسداران یکی از مراکز صدور نیرو به همه جای کشور شده در طول این بیست و هفت هشت سال؛ به خاطر اینکه جنگ توانست از یک مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جوان، مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای از عناصر کارآمد و بااستعداد درست کند و تحویل بدهد؛ چون استعدادها در اینها شکوفا شد. 

اینکه تصور بشود که هنر دفاع مقدس در جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ما مخاطب ندارد، طالب ندارد، این هم خطای بزرگی است، از اشتباهات فاحش است؛ اگر کسی این را خیال کند. تحقیقاً پرمشتری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین آثار هنری بعد از انقلاب در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مختلف، آن آثار هنری است که مربوط به دفاع مقدس بود؛ چه در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی فیلم و سینما، چه در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کتاب، خاطره، داستان.

آنچه جوانان از 8سال دفاع مقدس بدانند

جوانان _شهدای دفاع مقدس_امامزاده طاهر مهرشهر کرج
جوانان _شهدای دفاع مقدس_امامزاده طاهر مهرشهر کرج

جنگ تحمیلی را دشمن برای خاموش کردن انقلاب به راه انداخت، اما همین جنگ تحمیلی باعث شعله‌ورتر شدن نیروی انقلاب و روحیه‌ی انقلاب شد. من مشتاقم که جوان‌های ما قصه‌ی جنگ تحمیلی هشت ساله را بدانند که چه بود. این را بارها گفته‌ایم؛ افراد هم گفته‌اند و تشریح کرده‌اند؛ اما یک نگاه کلان به این هشت سال، با اطلاع از جزئیاتی که وجود داشته است، خیلی برای برنامه‌ریزی آینده‌ی جوان در روزگار ما مهم است.

همه باید بدانند که در دوران دفاع مقدس چه معجزات عظیمی از حضور مؤمنانه و پر تلاش نیروهای بسیجی در صحنه‌های جنگ اتفاق افتاد؛ این را باید همه بدانند. من توصیه میکنم این کتابهائی که در شرح حال سرداران است یا آنچه که در گزارش روزهای جنگ و سالهای دشوار اول بالخصوص نوشته شده، این را جوانها بخوانند. خود را سیراب کنید از معرفت به آنچه که گذشته است در تاریخ انقلاب.

دفاع مقدس ظرفیتی برای ملت ایران

این جنگ، یک جنگ دفاعی بود. جنگ دفاعی با جنگ تهاجمی فرق دارد؛ جنگ تدافعی و دفاعی، محل بروز غیرت و تعصب و وفاداری عمیق انسانها به آرمانهایی است که به آنها پایبند است. دوران دفاع مقدس برای ملت ما ظرفیت و موقعیتی بود که این ملت بتواند اعماق جوهره‌ی خودش را در ابعاد مختلف نشان دهد، و نشان داد.

مواظب باشید از مسأله‌ی دفاع مقدس که در این کشور اتفاق افتاد، غافل نشوید؛ کار بزرگی انجام گرفت. آن جوانها مثل شماها بودند؛ اکثر این جوانهایی که در جنگ نقشهای مؤثر ایفا کردند، از قبیل همین دانشجوها بودند و خیلی‌هایشان هم جزو نخبه‌ها بودند. دلیل نخبه بودنشان هم این بود که یک جوان بیست‌ودو، سه ساله فرمانده‌ی یک لشکر شد؛ آن‌چنان توانست آن لشگر را هدایت کند و آن‌چنان توانست طراحی عملیات را، که هرگز نکرده بود، بکند که نه فقط دشمنانی را که مقابل ما بودند متعجب کرد، بلکه ماهواره‌های دشمنان را هم متعجب کرد.

ما هرچه برای دوره‌ی دفاع مقدس سرمایه‌گذاری و کار کنیم، زیاد نیست؛ چون ظرفیت هنری و ادبی کشور برای تبیین این دوره، خیلی گسترده، وسیع و عمیق است و از این ظرفیت تاکنون استفاده‌ی خوب و درخوری نشده.

گرایش ملت های مسلمان به خاطر جنگ

ما در جنگ، بسیار جانهای عزیز را از دست دادیم و خسارتهای مادّی و معنوی زیادی هم تحمل کردیم؛ اما چیزی در دل این ملت جوشید که برکات و ارزشش برای امروز و فردای این ملت، از همه چیز بالاتر است و آن، احساس اتّکاء به نفس، احساس عزّت، احساس استقلال، احساس خودباوریِ ملیِ عظیم و احساس اعتقاد به این بود که اگر یک ملت حول محور ایمان به خدا و عمل صالح جمع شوند، معجزاتِ نشدنی یکی پس از دیگری قابل شدن خواهد شد.

جنگ هشت ساله، این ملت را آبدیده، شجاع و متّکی به نفس کرد. نام این ملت را بلند کرد. خیلی از ملتهای مسلمان دنیا به خاطر جنگ و عقاید شما ملّت، توجّه و گرایش پیدا کرده‌اند.

برکات دفاع مقدس

یکی از برکات دفاع هشت ساله ما، همین پیشرفتهای علمی و تکنولوژیکی و ساخت دقیقترین ابزارهاست که با دست خالی و بدون هیچ سابقه‌ای آنها را به دست آوردیم و جزو موجودی ملت ایران شده است.

در جنگ تحمیلی ملت بزرگ ما با ایستادگی و مقاومت خود در راه خدا، این توطئه را به وسیله و نردبانی به سمت قله‌ی آرزوها و ارزشهای اسلامی و وسیله‌یی برای پیشرفت تبدیل کرد.

هدایت انسان با فداکاری‌های رخ داده در دفاع مقدس


ما در این هشت سال فداکاری داشتیم؛ شوخی که نیست. همین برادران جانباز و آزاده‌یی را که ملاحظه میکنید، هر حادثه‌یی که برایشان اتفاق افتاده، و هر تجربه‌ی مخلصانه‌یی که اینها یا خودشان نشان دادند یا در دیگری دیدند، به نظر من کافی است تا انسانهایی را هدایت کند. این حادثه‌ها و تجربه‌ها، ماها را واقعاً هدایت میکند.

عدم درک کامل عظمت حادثه جنگ


این حادثه‌ی جنگ، واقعاً حادثه‌ی عجیبی بود. بنده هم که میگویم عجیب بود، یقین دارم که ابعاد شگفتی این جنگ را به تمام درک نکرده‌ام. این مثل آن است که شما از فاصله‌ی خیلی زیادی، ساختمان خیلی عظیمی را بالای کوه میبینید و میفهمید که خیلی باعظمت است؛ اما درمییابید که هنوز هم ابعاد عظمت آن را نفهمیده‌اید؛ وقتی که بروید لمس کنید و اطرافش را ببینید، آن وقت خواهید فهمید که چه‌قدر عظمت دارد؛ قضیه‌ی ما حقیقتاً این است. اگرچه ما جنگ را از نزدیک دیدیم، اما -به قول شهریار- به تاریکی دیدیم و آن را درست نشناختیم. این هشت سال، تجربه‌ی عجیبی بود.

جنگ ما، جنگ دفاعی بود


در مورد قضیه‌ی اصل جنگ: اولاً این جنگ، یک جنگ دفاعی بود. جنگ دفاعی با جنگ تهاجمی دو فرق عمده در معنا و مضمون دارد؛ یک فرق این است که جنگ تهاجمی، حاکی از خوی تجاوزطلبی است؛ اما جنگ دفاعی این‌طور نیست. دوم اینکه جنگ تدافعی و دفاعی، محل بروز غیرت و تعصب و وفاداری عمیق انسانها به آرمانهایی است که به آنها پایبند است؛ حالا یا این آرمانها وطن است یا بالاتر از آن؛ یعنی دین و عقیده و اسلام. در جنگ تهاجمی، این مطرح نیست. فرض کنید امریکا که به عراق حمله میکند، سرباز امریکایی نمیتواند ادعا کند که این کار را دارد برای عشق به وطن خود میکند؛

عراق به وطن او چه ربطی دارد؟! در خدمت اهداف دیگری است. اما اگر عراقی در داخل کشور خود، در مقابل این حمله و این هجوم نظامی و حضور نظامی ایستادگی کرد، معنای این ایستادگی، دفاع از وطن، دفاع از هویت ملی و دفاع از ارزشهایی است که این به آن پایبند است. جنگ دفاعی و جنگ هجومی، این دو تفاوت را دارد. جنگ ما، جنگ دفاعی بود. 

دفاع مقدس، جنگ سرتاپا افتخار


دفاع مقدس، جنگِ سرتاپا افتخار است؛ از همان روزی که رژیم صدام به تهران حمله کرد و فرودگاه را زد، و تا روزی که امام قطعنامه را قبول کردند و تا بعد از آنکه صدام دوباره حمله کرد و باز مردم مبارز و مجاهد ما ریختند و تمام صحرای این منطقه را پُر کردند و جوانان بسیجی از سرتاسر کشور که نمایش عجیبی نشان دادند و عراق را در این نوبت دوم، مجبور به عقب‌نشینی کردند، سرتاسر این دوران، دوران افتخار است.

بروز استعدادها در دفاع مقدس


حادثه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی عظیم هشت سال [دفاع مقدس]، مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای است از صفات والا، فرهنگهای پسندیده و برگزیده و ممتاز، عقاید و معارف والائی که ملت ما در طول تاریخ ارث برده یا استعدادش را در خودش حفظ کرده بوده، که با انقلاب اسلامی این استعدادها بروز کرد. یک گنجینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای از همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اینهاست.

 انواع کمکهای دشمنان به صدام در جنگ


دشمن چند جور حمله میکند: یک جور حمله‌های سخت است؛ جنگ سخت؛ این را دشمن تجربه کرد و شکست خورد؛ جنگ هشت‌ساله‌ای که علیه ما به راه افتاد، ازاین‌قبیل بود؛ جنگ بین‌المللی بود؛ یکی به صدّام ابزار شیمیایی داد، یکی هواپیمای میگ داد، یکی هواپیمای میراژ داد، یکی امکانات ضدّ هوایی داد، یکی نقشه‌های جنگی داد؛ حتّی نقشه‌های جنگی و ساخت سنگرها هم با کمک دیگران بود. اینها همه کمکش کردند که بلکه این جنگ را او ببرد؛ و نتوانست. 

هر روزِ دفاع مقدس ایام الله است

شهدای دفاع مقدس_امامزاده طاهر مهرشهر کرج
شهدای دفاع مقدس_امامزاده طاهر مهرشهر کرج


ما یاد روزهای بزرگ را نباید بگذاریم به دست فراموشی سپرده بشود. روزهای بزرگ هر کشوری و هر ملّتی آن روزهایی است که یک حادثه‌ی الهی به وسیله‌ی مردم و با دست مردم در آن انجام گرفته است. ذَکِّرهُم بِاَیّامِ ‌الله؛ خداوند متعال در قرآن دستور میدهد به پیغمبر که آنها را به یاد ایّام‌الله بینداز. ایّام‌الله همین روزهای بزرگ تاریخ‌ساز است. خب، هشت‌ سال دفاع مقدّس -به یک معنا هر روزش را حساب کنیم- جزو این ایّام‌الله است؛ نباید بگذاریم که این حوادث به دست فراموشی سپرده بشود.

قرآن ما را تعلیم میدهد؛ این یادهایی که در قرآن شده است: وَ اذکُر فِی‌ الکِتٰبِ ابراهیم؛ وَ اذکُر فِی ‌الکِتٰبِ موسیٰ؛وَ اذکُر فِی ‌الکِتٰبِ اِدریس؛ وَ اذکُر فِی ‌الکِتٰبِ مَریَم؛ نباید بگذاریم  فراموش بشود. قرآن به ما یاد میدهد که اینها را به یاد بیاور، اینها را تکرار کن. شما ببینید داستان حضرت موسی و داستان حضرت ابراهیم و دیگر داستانها در قرآن چقدر تکرار شده؛ باید به یاد آورد، باید نگذاشت فراموش بشود. ما البتّه در این زمینه شاهد تلاشهایی هستیم. 

هدف جنگ تحمیلی؛ شکست انقلاب و سرنگونی جمهوری اسلامی


بزرگترین، دردناکترین و فاجعه‌آمیزترین خصومت دشمنان ما به راه انداختن جنگ تحمیلی بود. تحریک حس جاه‌طلبی یک همسایه، تشویق او به حمله و دلگرم کردن او به پشتیبانی و کمک. امروز دیگر پس از گذشت هفت سال همه به روشنی میتوانند یقیین کنند که حمله‌ی ارتش عراق در ۳۱ شهریور ۵۹ – یعنی ۱۹ ماه پس از تشکیل جمهوری اسلامی – که با ده لشگر و صدها فروند جنگنده از زمین و هوا و دریا انجام شد، بجز توسعه‌طلبی و انضمام بخشی از ایران به عراق چیزی که بارها در کتب و مطبوعات عراقی یا غیر عراقی جیره‌خوار به آن تصریح شده، شکست انقلاب و سرنگونی جمهوری اسلامی را هم هدف گرفته بوده است.

آنها بارها هر دو هدف را به صراحت گفته و خود را افشاکرده‌اند. نتایج بزرگی که عراق از این پیروزی – از پیروزی این حمله – میتوانست به دست آورد، غیر از تثبیت وضع داخلی‌اش ظهور در صحنه‌ی منطقه و حتی در عرصه‌ی عربی به عنوان یک قدرت فائقه بود، و این برای بی سر و پایان حاکم بر عراق چیز زیادی است؛ و نیز دستیابی به مرز قابل توجهی در حوزه‌ی بسیار مهم خلیج‌فارس.

با این پیروزی که ناگریز میباید شکست ایران و تجزیه‌ی آن و سقوط نظام جمهوری اسلامی را همراه داشته باشد، قدرتهای سلطه‌اندیش نیز به هدف بزرگی میرسیدند. حذف نظامی که با ظهور خود معادلات سیاسی اقتصادی منطقه را عوض کرده، و دست استکبار – مخصوصاً امریکا – را از کشور بزرگ ایران کوتاه کرده بود. برای امریکا و بعضی دیگر در صورت شکست ما آب رفته به جوی برمیگشت، و همان داستان همیشگی نفوذ اقتصادی و سیاسی و غیرو تکرار میشد.

علت حمله صدام؛ ضعیف پنداشتن ملت ایران


آن روزی که دشمن از مرزهایمان به ما حمله‌ور شد، فکر نمیکرد ملت ما بتواند از خودش دفاع کند. ملت را ضعیف پنداشته بود که به ما حمله کرد. دنیای استکبار هم که رژیم عراق و شخص صدام حسین را در حمله به مرزهای ما تحریک کرد، ملت ما را ضعیف انگاشته بود.

تبلیغات خصمانه دشمن در جنگ


ما در جنگ میخواستیم رودخانه یا ارتفاعی را بگیریم، بعد رزمندگان ما تلاش میکردند و آن رودخانه یا ارتفاع را با شهادتهایی میگرفتند و دشمن را دچار خسارتهای سنگینی میکردند و به آن هدف میرسیدند؛ اما بعد در تبلیغات خصمانه‌یی که علیه ما میشد – چه مستقیماً از طرف دشمن، چه از طرف آنهایی که از او حمایت میکردند – میگفتند ایران نتوانست بصره را بگیرد! انگار ما در این عملیات میخواستیم بصره را بگیریم! بله، ما نتوانسته بودیم بصره را بگیریم؛ اما این کار برای چه بود؟ برای این بود که آن افکاری که نگران نشسته‌اند تا ببینند محصول سرمایه‌گذاری آنها در این جبهه چه شد، احساس کنند که عجب، پس این سرمایه‌گذاری بر باد رفت؛ بصره را که نتوانستند بگیرند!

حمله صدام به ایران به‌خاطر عملکرد ما نبود


وضع کشور ما از لحاظ امنیت، به مراتب و بدون استثناء، بهتر از همه‌ی کشورهای همسایه است. مرزهای ما، مرزهای محکمی است. شما میگویید از اطراف به ما حمله میکنند!؟ کدام حمله!؟ یک نفر بیعقل حمله کرد، که البته او هم اگر خودش بود، قطعاً حمله نمیکرد. صدّام اگر احساس میکرد تنهاست، یقیناً جرأت نمیکرد حمله کند؛ ولی به او دلگرمی دادند، پشتیبانی دادند و تشویقش کردند. شما باید این حرف را باور کنید. من نمیدانم شما میدانید یا نه؛ اما من میدانم و اطّلاعات نزدیک دارم. در طول جنگ، گزارشهای بسیار ویژه‌ای به ما رسید که بعضی از سران کشورها با صدّام بخصوص صحبت کردند که تو این کار را بکن!

البته بعضیها هم میگفتند نکن. آن کسانی هم که به او گفتند نکن و منعش کردند و گفتند این کار برایت خطر دارد -البته نه برای خاطر ما؛ برای خاطر خودش- آنها را هم ما اطّلاع داریم. عدّه‌ای به او گفتند این کار را نکن؛ ولی عدّه‌ای هم او را شیر کردند و به او کمک و امکانات دادند. سالهای متمادی این کشورهای عربی -و پشت سرشان امریکا- به او تجهیزات دادند؛ نه برای این‌که ما کار خلافی کرده بودیم. شنیدم در گوشه و کنار بعضی از افراد بهانه‌گیر، بیخودی میگویند که چرا باید جمهوری اسلامی کاری کند که به او حمله کنند! ما واقعاً کاری نکرده بودیم.

گناه کبیره‌ی ما! این بود که رژیم استبدادی سلطنت را سرنگون کرده بودیم، بعد هم نخواستیم وابسته شویم… بنابراین، ما گناهی نکرده بودیم که بگوییم به‌خاطر گناه ما بود که عراق به ما حمله کرد؛ بلکه به‌خاطر این‌که یک حکومت اسلامی بود، یک حکومت مستقل بود و موج بیداری در دنیای اسلام پیچید -در خود عراق؛ در کشورهای عربی، در کشورهای اسلامی- همه‌ی اینها احساس کردند که وقتی بیداری اسلامی آمد، ممکن است دامن آنها را هم بگیرد؛ لذا متّحد شدند.

مشغول کردن ایران به جنگ، خدمت صدام به آمریکایی‌ها


صدّام از اوّلِ کار با آمریکاهیچ‌گونه تضاد منافع نداشت. البته در گزارشها هم هست، من این را نمیتوانم به‌جد ادّعا کنم؛ لکن خود آمریکاییها ادّعا کردند که سازمان «سیا» ی آمریکا از اوّل در کودتای بعثیها در عراق در سال ۱۳۴۷ هجری شمسی نقش داشته است. ممکن است راست باشد و ممکن است راست نباشد. من نمیخواهم چیزی را که یقین نداریم بگویم، لکن شکّی نیست که بعد از آن، بخصوص بعد از قیام انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی، منافع اینها به هم گره خورد. قبل از آن هم نشستند با طاغوت ایران، محمّدرضا، توافق کردند. پیدا بود که منافعشان به هم نزدیک است. بعد که انقلاب به‌وجود آمد، منافع اینها مشترک شد.

صدّام طمع ارضی به کشور ما داشت، آمریکا هم با تشکیل نظام جمهوری اسلامی مخالف بود و میخواست حکومت طاغوتىِ دست‌نشانده را برگرداند. این منافع با هم گره خوردند، لذا در سال ۱۳۵۹ وقتی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شروع شد و صدّام در روز اوّل به همین تهران هجوم هوایی کرد، آمریکاییها از ساعت اوّل حتّی چشم‌غرّه‌ای به او نرفتند و کمک خودشان را به او روز به روز بیشتر کردند. اینها چیزهای یقینی است، یعنی جای احتمال نیست. البته یک احتمال این است که از قبل با آمریکا هماهنگ کرده بود. این را نمیتوانم ادّعا کنم، چون نمیدانم. البته در این زمینه گزارشهایی هست.

در سفرهایی که بنده در زمان ریاست‌جمهوری داشتم، بعضی از رؤسای کشورهای اسلامی به ما میگفتند که او قبلاً با بعضی جاها هماهنگ کرده بود. به هرحال ما یقین نداریم. آنچه که یقین داریم این است که بعد از شروع جنگ، از طرف آمریکا حدّاکثر حمایت نسبت به صدّام صورت گرفت و از صدّام حمایت کردند.

میخواستند حداقل همه خوزستان را ببرند

جنگ همّ و اشتغال و توجّه ذهنی زیادی میطلبد. اگر انقلابِ یک کشوری در اوّلِ کار مبتلا به چنین جنگ خونینی نشود، مجال بازسازی و مجال کارهای بزرگ برای آن وجود دارد. صدّام هشت سال از بهترین اوقات ما را به نفع آمریکا مشغول کرد؛ برای این‌که منافعشان به هم گره خورده بود.

حتّی سازمان ملل را زیر فشار خود به انحای مختلف به حمایت از صدّام وادار کردند. ما هشت سال این جنگ را تحمّل کردیم. صدّام به درد آمریکاییها خورد؛ چون توانست به نفع آنها هشت سال انقلاب اسلامی را به یک مسأله داخلی خونین، یعنی جنگ، مشغول کند.

هشت سال فشار آوردند و همه‌ی این توان عظیم را به خرج دادند، اما نتوانستند یک وجب از خاک ایران را از ما بگیرند. آنها میخواستند حداقل همه‌ی خوزستان را ببرند. البته آنها میگفتند تا تهران میرویم؛ اما اگر فقط همان خوزستان را هم می‌بردند، برایشان کافی بود. آیا این چیز کمی است!؟

ضربه صدام به روابط حسنه دو ملت ایران و عراق


مهمترین نقطه‌ی کیفرخواست صدام حسین، به راه انداختن جنگ تحمیلىِ هشت ساله‌ی عراق علیه ایران است. این را ما ادعا نمیکنیم… این جنگ را صدام‌حسین هم بر ما تحمیل کرد، هم بر ملت عراق؛ ملت عراق که مایل به جنگ نبودند. هشت سال جوانهای مردم را با زور از خانه‌هایشان بیرون کشید و فرستاد به جبهه‌ی جنگ، بعد هم آنها را افقی و کشته شده برگرداند؛ گاهی اجساد را به خانواده‌ها داد، گاهی هم نداد. این جنگ بر مردم عراق تحمیل شد و صدام ملت عراق را در این جنگ از سرمایه‌های فراوان خودش تهیدست کرد. درست است که این جنگ برای ما خیلی خسارت داشت و این خسارتها را هم صدام‌حسین به‌وجود آورد.

خسارات به مردم عراق

اما برای خود ملت عراق هم خسارت کمتری نداشت، بلکه بیشتر داشت؛ چون ما که تماشا نمیکردیم تا او هر کار میخواهد بکند، ما در مقابل، ضربات محکمتری میزدیم و از خودمان دفاع میکردیم؛ اما پدر عراقیها درآمد؛ آنها در واقع منابع‌شان را به دست خودشان نابود کردند؛ این کارها را صدام‌حسین کرد… ما دو ملتِ همیشه رفیق، همیشه برادر و همیشه مأنوس با هم بوده‌ایم. در طول سالیان دراز مردم ما به نجف و کربلا رفته‌اند برای زیارت، آنها هم به مشهد و قم آمده‌اند برای زیارت؛ ما با همدیگر مأنوس و مهربان بوده‌ایم. کمتر دو ملت همسایه‌یی این‌قدر با هم رفیق بوده‌اند که ملت ما و عراق. صدام‌حسین را بایستی به‌خاطر این گناه بزرگ و نابخشودنی محاکمه کنند.

پاداش این محاکمه اعدام نیست، صدتا اعدام است؛ هزار تا اعدام است. البته اگر بخواهند با این جرم صدام را محاکمه کنند، خیلیها در آن دادگاه محکوم خواهند شد؛ فقط صدام محکوم نخواهد شد. یکی از مجرمترین چهره‌های محکوم در آن دادگاه، رژیم امریکا خواهد بود؛ چون اینها بودند که صدام را کمک کردند؛ اینها بودند که به او چراغ سبز نشان دادند برای به‌کار بردن سلاح شیمیایی… زمان دولت ریگان مرتب عکس ماهواره‌یی برداشتند و به عراقیها دادند که ایرانیها کجا تجمع کردند، کجا نقل و انتقال میکنند. البته آن وقتی که جوانان دریادلِ ما – همین بسیجیها – اروند را طی کردند – چند هزار لشگر این رودخانه‌ی عریض را طی کردند – و پدر صدام را درآوردند، چشم آن ماهواره‌ها کور شده بود؛ ندیدند؛ نتوانستند فایده‌یی برسانند؛ خیلی اوقات کار این‌طوری اتفاق افتاد.

هم‌پیمانی صدام، مستکبرین و مرتجعین منطقه علیه ایران در جنگ


جنگی که در سال ۱۳۵۹ علیه جمهوری اسلامی شروع شد، اگرچه از طرف صدام بدبخت و روسیاه بود، اما پشت سر این قضیه یک پروژه‌ی بین‌المللىِ استکباری بود برای زمین زدن نهضت اسلامی و انقلاب اسلامی. تحلیلگران غربی تحلیل کردند و فهمیدند و درست هم فهمیدند که این انقلاب فقط این نیست که یک رژیم دست‌نشانده را در ایران از بین برده است و این کشور عظیم و پربرکت را از سیطره‌ی استکبار خارج کرده؛ بلکه این حرکت الهام‌بخش خواهد شد، دنیای اسلام را تکان خواهد داد، ملتها را به فکر خواهد انداخت.

همین هم شد: فلسطین به فکر افتاد، کشورهای شمال آفریقا به فکر افتادند، در تمام دنیای اسلام حرکت و جنب و جوش هویت‌یابىِ اسلامی شروع شد که تا امروز هم همچنان روبه توسعه و گسترش است. چون فهمیدند که اینجا کانون الهام‌بخش دنیای اسلام خواهد شد، گفتند جمهوری اسلامی را باید ما به هر کیفیتی هست، از بین ببریم.

لذا با اینکه منطقه، منطقه‌ی خطیری است، منطقه‌ی نفت است و غربیها خیلی به مسأله‌ی نفت و خلیج فارس اهمیت میدهند و امنیتِ اینجا برایشان حیاتی است، لیکن درعین‌حال وارد میدان شدند، صدام را تقویت کردند، بلکه او را تشجیع کردند که این جنگ را شروع کند؛ او هم چون آدم نادانِ کله‌شقِ قدرت‌طلبِ خامی بود، خیال میکرد که حالا می‌آید دو سه روزه یا چند هفته‌ای مسأله را تمام میکند و باقدرت برمیگردد سر جای خود. لذا وارد این جنگ شدند و هشت سال تمام ایران اسلامی فشارهای همه‌جانبه‌ای را که از سوی همه‌ی قدرتهای بزرگ دنیا بر ایران از کانال جنگ وارد شد، تحمل کرد؛ این خیلی مهم است.

چگونگی هم پیمانی دیگر کشور ها در هشت سال دفاع مقدس

شوروىِ سابق از این کانال به ایران فشار آورد، امریکا فشار آورد، پیمان ناتو – اروپائیها – فشار آوردند، مرتجعین منطقه با انواع و اقسام طرق از این کانال علیه جمهوری اسلامی فشار آوردند. یکی از این فشارها هر انقلابی را، هر دولتی را به زانو درمی‌آورد و از پا میانداخت؛ اما مجموع این فشارها نه فقط جمهوری اسلامی را از پا درنیاورد، بلکه ملت ایران را قویتر و آگاه‌تر، و عزم و اراده‌ی آنها را راسخ‌تر کرد و جمهوری اسلامی را روزبه‌روز به سمت قوت اسلامی و الهی پیشتر برد.

ایستادگی در میدان دفاع، چنین اثری را به وجود آورد. ضربات فراوانی هم به جبهه‌ی مقابل زده شد. یعنی صدام و رژیم بعثی ضربه‌ی اصلی را اینجا خوردند. امریکا به فکر افتاد که میتواند دست و پای آنها را جمع کند. یعنی دیدند رژیمی است توخالی که متکی به مردمش نیست؛ این را فهمیدند. در واقع ضربه‌ی اصلی را ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی به این متجاوز زد، که آخرش به این‌جاها منتهی شد که ملاحظه میکنید. اما جمهوری اسلامی روزبه‌روز قویتر شد.

 اهداف صدام و مستکبرین از تحمیل جنگ بر ایران اسلامی


حمله‌ی نظامی به ایران اوّل به بهانه‌ی این بود -یعنی این‌جور میگفتند و شعار میدادند- که میخواهند مناطق نفت‌خیز را از ایران جدا کنند و به عراق متّصل کنند؛ اینها [فقط] حرف بود؛ بحثِ مناطق نفت‌خیز نبود؛ بحثِ اصلِ حکومت بود، اصلِ انقلاب بود؛ میخواستند انقلاب را نابود کنند. آمریکا و اروپای قدرتمند -حالا کشورهای درجه‌ی دو و سه‌ی اروپا اهمّیّتی نداشتند امّا اروپای اصلی یعنی انگلیس، یعنی فرانسه، یعنی آلمان، یعنی ایتالیا، این کشورهایی که در اروپا موقعیّتی داشتند، توانایی‌ای داشتند- یکسره همه پشت ‌سر صدّام قرار گرفتند و هرچه توانستند به او کمک کردند؛ ‌هرچه توانستند کمک کردند!

لشکرهای رژیم صدّام در اوّل جنگ، لشکرهای معدودی بودند، امکاناتشان هم امکانات متعارف بود [امّا] با گذشت زمان -هرچه زمان گذشت، شش ماه گذشت، یک سال گذشت، دو سال گذشت- روزبه‌روز به این امکانات افزوده شد. خب جنگ امکانات را از بین میبرد، ما مثلاً اوّل جنگ یک مقدار تانک داشتیم، بعد بعضی‌اش از بین رفت؛ فرض کنید که مقداری توپخانه داشتیم، بعضی‌اش از بین رفت؛ مهمّات داشتیم خیلی‌هایش از بین رفت؛ قهراً در جنگ مصرف میشود، جنگ امکانات را کم میکند؛

هدف از کمک دیگر کشور ها به صدام در جنگ چه بود!!

هرچه جنگ پیش میرفت، امکانات رژیم بعثی چند برابر میشد؛ چه کسی به او میداد؟ فرانسه، انگلیس، آلمان، آمریکا؛ شوروی هم که ضدّ آمریکا بود، در این قضیّه همراه آمریکا وارد میدان شد، آن هم به دلیل خاصّ خود: [چون] شوروی تعداد نسبتاً زیادی جمهوری‌های مسلمان دارد؛ حرکت اسلامی، انقلاب اسلامی در ایران موجب میشد که آن جمهوری‌ها به فکر هویّت اسلامی خودشان بیفتند؛

دولت شوروی حاضر نبود، لذا او هم در این قضیّه -در قضیّه‌ی جنگ علیه ما، در قضیّه‌ی مبارزه‌ی علیه ما- کنار آمریکا، دشمن دیرین خودش ایستاد. پس شد آمریکا، شوروی، ناتو -[اعضای] پیمان ناتو که اروپا و آمریکا و مانند اینها هستند- و همه‌ی قدرتهای مسلّط دنیا که پشت‌ سر صدّام قرار گرفتند علیه جمهوری اسلامی، برای اینکه جمهوری اسلامی را از بین ببرند؛

هدف این بود؛ هدف، فتح خرّمشهر یا قصر شیرین یا مانند اینها نبود، هدف این بود که بیایند؛ کمااینکه همان اوّل کار صدّام گفت که ما امروز اینجا مصاحبه میکنیم، یک هفته‌ی دیگر در تهران مصاحبه خواهیم کرد؛ این‌جوری برنامه‌ریزی کرده بود. این، عامل جنگ بود؛ یعنی جنگ تحمیلی یک توطئه‌ی عظیم بین‌المللیِ قدرتمندترین قدرتهای دنیا بود علیه جمهوری اسلامیِ تازه پدید آمده. مثل اینکه همه‌ی حیوانات وحشی بخواهند به یک انسان تنها و بی‌سلاح و بی‌دفاع حمله کنند؛ در واقع این‌جوری بود.

اهداف آمریکایی ها از جنگ صدام علیه ایران


آمریکا و مزدورانش بعد از آنی که در طول نوزده ماه[از ابتدای پیروزی انقلاب] هر چه کردند نتوانستند جمهوری اسلامی را به زانو دربیاورند -حتی حمله‌ی نظامی هم کردند- با خود فکر کردند ما ایران را به جنگی تحمیلی و ناخواسته میکشانیم. عراق را تحریک میکنیم که با ایران جنگ را شروع کند و با این کار چند فایده میبریم. اولاً نیروهای نظامی ایران را تحلیل خواهیم برد، ابزار جنگی آنها را مستهلک خواهیم کرد. ثانیاً مراکز حیاتی و تولیدی و اقتصادی آنها را منهدم خواهیم کرد. پالایشگاهها را منهدم میکنیم، نفت را از آنها میگیریم، سوخت را میگیریم، راه‌آهن را و ارتباطات را میگیریم، مخابرات را میگیریم، زبده‌ترین عناصر رزمنده‌ی قهرمان را میگیریم.

وقتی که میان مردم نان نبود، برق نبود، رادیو تلویزیون نبود، تولید نبود، کشاورزی نبود، آن‌وقت امور جمهوری اسلامی را متلاشی میکنیم و بعد هرکس رشته و زمام حکومت ایران در دستش باشد و حتی اگر زمامداران کنونی هم تا آن روز بمانند چاره‌ای ندارند جز اینکه دست احتیاج به سوی ما دراز کنند و ما آن وقت وارد ایران میشویم. همان‌طوری که در زمان شاه ملعون وارد ایران شده بودیم. باز هم آمریکاست و غرب و ابرقدرتها همه کاره‌ی ایران؛ با این تحلیل به سراغ صدام حسینِ احمقِ جاه‌طلبِ مغرورِ بدبخت رفتند. …. او را وادار کردند و او با این فکر و با این نیت که خواهد توانست مقابله بکند، چیزی هم به او در این میان خواهد رسید، ثروت مردم عراق را به صورت میگها و تانکها فرستاد به داخل مرزهای ایران.

حمایت شورای امنیت سازمان ملل از صدام علیه ایران


سؤالی که هیچ پاسخ قانع کننده‌ای برای آن نمیتوان یافت این است که چرا شورای امنیت سازمان ملل، ارگانی که اساساً برای مقابله با تجاوز و تأمین امنیت بین‌المللی به وجود آمده، در قبال این تجاوز[عراق به ایران] به کلی وظیفه‌ی خود را از یاد برد و حتی ضد آن عمل کرد؟ خوب است همه بدانند که شورای امنیت در شروع حمله‌ی عراق – که در جبهه‌ای به عرض هزار کیلومتر واقع شد – هیچ عکس‌العملی نشان نداد. ارتش عراق ظرف یک هفته مرزهای بین‌المللی را درنوردید، و در برخی از نقاط تا عمق هفتاد،هشتاد و نود کیلومتر پیش رفت، و در آن مستقر شد، و چنانکه برخی از سران عراق گفتند، با این نیت که هرگز از آن خارج نخواهد شد.

تنها پس از این بود که اولین قطعنامه‌ی شورای امنیت صادر شد. ۲۸ سپتامبر، ۱۹۸۰. این قطعنامه نه به تجاوز اشاره کرد، نه به اشغال و نه بازگشت به مرزهای بین‌المللی را لازم شمرد؛ بلکه به جای این همه با کمال تعجب طرفین را به عدم توسل بیشتر به زور دعوت کرد. این عبارت در حقیقت از آنچه تا آن روز توسط قوای قهریه‌ی عراق تصرف شده بود چشم‌پوشی میکرد، و فقط از او میخواست بیش از آن پیشروی نکند، و از ایران نیز میخواست که از جنگ برای عقب راندن متجاوز خودداری کند.

صلح و امنیت بین المللی در جنگ 8سال دفاع مقدس کجا بود؟

این اولین اقدام شورای امنیت بود، که در آن وظائف اصلی شورا – یعنی نگاهبانی از صلح و امنیت بین‌المللی به شکل زشت و تأسف‌انگیزی – بوسیله‌ی خود آن شورا پایمال میشد. پس از آن شورای امنیت را سکوتی مرگبار فرا گرفت، و تا آزادی خرمشهر – عملیاتی که در آن ستون فقرات نیروهای اشغالگر شکست، و هزاران نفر از آنان به وضع ذلت‌باری اسیر شدند – جنگ خونین و مستمری را که خبرهای آن در صدر اخبار جهان بود فراموش کرد. در این مدت قهرمانیهای ملت ما و شکل‌گیری نیروهای رزمنده‌ی ما، سر بر آوردن یک نیروهای جوان، انقلابی و تعیین کننده را در منطقه خبر میداد، و قدرتهای جهانی را از دست یافتن به هدفهای شومی که در حمله‌ی عراق به ایران جستجو میکردند به کلی مأیوس ساخت. این بود که بار دیگر شورای امنیت به یاد جنگ ایران و عراق افتاد.

چند هفته پس از فتح خرمشهر دومین قطعنامه‌ی شورا صادر شد؛ ۱۲ ژوئیه، ۱۹۸۲. این قطعنامه بازگشت به مرزهای بین‌المللی را درخواست میکرد. یعنی چیزی که بخش اعظم آن با فداکاری ملت ما و با شجاعت بی‌نظیر رزمندگان ما خود حاصل شده بود. در این قطعنامه نیز نه سخنی از تجاوز، نه نامی از متجاوز، نه یادی از خسارتها و چاره‌ای برای جبران آن و نه بالأخره تضمینی برای امنیت و ثبات حقیقی و تنبیهی برای عامل ناامنی وجود نداشت. بار دیگر ما خود را در تلاش برای احقاق حق خود تنها یافتیم. تا امروز شورای امنیت همواره در مورد جنگی که بر ما تحمیل شده با همین روش موضع گرفته است.

ابتکارات مستقل دبیرکل میرفت تا راه‌گشا شود، و سازمان ملل را در وصول به هدفهای خود کمک کند، ولی از این امکان بهره‌ای گرفته نشد.

در جنگ 8سال دفاع مقدس، شرق و غرب علیه ما بودند


در مقابل ما فقط عراق نبود شرق بود، امریکا بود، مجموعه‌ی ناتو بود، مرتجعان منطقه بودند، پول بود، سلاح بود، تجهیزات بود، تاکتیک بود، خبر ماهواره‌یی بود. در یکی از این عملیات بزرگ که طرف مقابل تلاش خیلی چشمگیری از خودش نشان میداد، من به رفقا گفتم که حدس میزنم الان در سنگرهای قرارگاههای اصلی عراق، نظامیهای غیرعراقی نشسته باشند؛ که البته احتمال زیاد میدادم غربی باشند؛ نحوه‌ی حرکات این‌طور نشان میداد. اصلاً نوع کار نشان میداد که یک نَفَس جدید است که دارد آن‌جا کار میکند؛ بعد معلوم شد همین‌طور بوده است. همه‌ی دنیا به اینها کمک کردند.

شرق و غرب پشت سر عراق قرار داشتند


جنگ را چه کسی به وجود آورد؟ نمیشود گفت جنگ را فقط عراق به وجود آورد. همه‌ی قراین از اول کار نشان میداد که استکبار پشت سر عراق است؛ او را کمک نظامی کردند؛ از لحاظ تبلیغاتی به او کمک کردند و شورای امنیت را در خدمت متجاوز قرار دادند. با این‌که جنگِ به این اهمیت در این نقطه‌ی حساس واقع شده بود، اما روزهایی گذشت که سازمان ملل در آن روزها، هیچ عکس‌العملی نشان نداد؛ این عادی نیست. در حمله‌ی عراق به کویت، بعد از چند ساعت شورای امنیت موضعگیری کرد؛ اما در حمله‌ی عراق به ایران، تا وقتی که تانکهای عراقی پیشروی میکردند، شورای امنیت ساکت و تماشاچی نشست؛

بعد از آن‌که هزاران کیلومتر را تصرف کرده بودند، شورای امنیت یک کلمه حرف زد، که آن هم تقبیح تجاوز نبود؛ عراق را ملامت نکرد که چرا تجاوز کرده و جنگ را شروع کرده است؛ به دو طرف گفت که حالا بیایید دست از جنگ بکشید و آتش‌بس کنید! یعنی درحقیقت، تثبیت عراق در اراضی اشغالی ما. البته ما قبول نکردیم و آن قطعنامه را رد کردیم. شورای امنیت به خاطر این‌که در دست قدرتهای بزرگ بود و آنها هم پشت سر رژیم عراق بودند، تا آخر هم هیچ‌وقت نسبت به جنگ یک موضع کاملاً و صددرصد عادلانه نگرفت؛ تا این‌که در این اواخر، آن هم با زحمات زیاد و با تلاشهای فراوانی که از همه طرف کشیده شد، قطعنامه‌ی ۵۹۸ از شورای امنیت صادر شد.

نابودی نظام و تسلط استکبار بر ایران از اهداف جنگ بود

شرق و غرب پشت سر عراق قرار داشتند. تقریباً تمام اروپا به عراق کمک کردند. در ایام جنگ، ما اینها را از روی حدس میگفتیم، قراین دلالت میکرد؛ ولی در این یکی، دو سال اخیر، شواهد قطعی برای آن پیدا شد؛ همه اعتراف کردند و یکی یکی سندها بیرون آمد؛ کمک امریکا، کمک ناتو، کمک شوروی هم که از روز اول معلوم بود. بلوک شرق، همین کشورهای اروپای شرقی که امروز دچار این مصیبتهاهستند، بزرگترین خدمت را در طول جنگ به رژیم عراق کردند؛ ارتجاع منطقه هم که جای خود دارد. بنابراین، جنگ را رژیم عراق به تنهایی به وجود نیاورد – رژیم عراق یک عامل بود – جنگ را همه‌ی دنیای استکباری و من تبع او به وجود آوردند؛ این امروز چیز روشنی است و احتیاج به بحث زیادی ندارد.


چرا جنگ را به وجود آوردند؟ این امر روشنی است: جنگ را به وجود آوردند، تا نظام اسلامی را از بین ببرند، یا وادار به تسلیم کنند؛ برای آنها فرقی نمیکرد. میخواستند یا جمهوری اسلامی به خاطر اشغال و گرفتاریهای جنگ ساقط بشود، یا اگر ساقط نمیشود، همان‌طوری که بیشتر کشورهایی که به این مصیبتها دچار میشوند و بالاخره رو به یک قدرتمند میکنند و پیش او دست دراز میکنند، شاید ملت ایران و امام عظیم‌الشأن این ملت هم مجبور بشوند در مقابل دشمنان تسلیم بشوند، دست دراز کنند و بگویند خیلی خوب، ما تسلیم هستیم؛ نگذارید دیگر عراق این‌قدر ما را بکوبد. بدون تردید هدفشان این بود؛ اما این آرزو هم به دلشان ماند.

حمایت همه جانبه آمریکا از عراق در طول جنگ 8 سال دفاع مقدس

اگر ایران در مقابل امریکا تسلیم میشد، جنگ زود تمام میشد. البته مصیبت سلطه‌ی امریکا، صد برابر از مصیبت جنگ سخت‌تر است. مصیبت تسلط بیگانه، از مصیبت هر گونه جنگی با هر خسارتی، برای یک ملت سنگینتر و سخت‌تر است. امروز ببینید با رژیم عراق چگونه برخورد میکنند. همین که مسلط شدند، همین‌که در مقابلشان تسلیم انجام گرفت، استکبار دیگر هیچ حدی نمیشناسد. از ایستادگی مردم است که اینها حساب میبرند و مجبورند حریم بگیرند. هر ملتی که کوچکترین نشانه‌ی تسلیمی از خود در مقابل استکبار نشان داد، باخت؛ باختی بسیار سنگین. هدفشان این بود که جمهوری اسلامی را وادار به تسلیم کنند؛ ولی نتوانستند.


[آمریکایی ها] میگویند «ما طرفدار حقوق بشریم»! ما میگوییم: اصلاً شما حقوق بشر را قبول ندارید. شما معتقد به حقوق بشر نیستید. شما معتقد به حقوق کمپانیها و سرمایه‌داران بزرگ آمریکایی هستید. شما معتقد به منافع نامشروع رژیم امریکا در سراسر دنیا هستید… در همین ایران، سالهای متمادی از رژیم ظالم، فاجر و خشن پهلوی حمایت کردند. شاه، طرفدار حقوق بشر بود که با همه امکانات از او حمایت میکردید!؟ از همین صدّام حسین که امروز و از مدّتها بیش تا امروز، صفحات مجلّات و تبلیغات امریکایی پر است از بیان خشونتهای او، چقدر حمایت کردند!؟

به او کمک کردند، به او فناوری دادند، پول دادند، مواد غذایی دادند و در مقابل جنایات بزرگ او، دم نزدند! جلو چشم مردم همه دنیا، شهر حلبچه بمباران شیمیایی شد. زن و مرد و کوچک و بزرگ، در یک لحظه، با بمباران شیمیایی و باران زهری که بر سر آنها فرو ریخت، در میان کوچه‌ها و خانه‌ها افتادند و از بین رفتند؛ امّا اینها، دم نزدند. 

جنجال رسانه‌ای دشمن جهت تضعیف روحیه در جنگ


یادتان هست در دوران جنگ تحمیلی، وقتی جوانان ما سرزمینهایی را میگرفتند و ضربات سختی را به دشمن وارد میکردند و دشمن هم در مقابل، پاتک کوچکی میکرد، جنجال راه میانداخت که «ما عملیات کردیم. چنین کردیم، چنان کردیم»؟ دشمن اگر حرکتی تعرّض‌آمیز انجام میدهد، میخواهد آن را بزرگ نمایش دهد تا روحیه طرف مقابل را تضعیف کند.


همه دنیا با هم متّفق شدند و بر سر جمهوری اسلامی ریختند. در این‌که کسی تردید ندارد. آن روز هم ما میگفتیم. لکن بعد از پایان جنگ و فروکش کردن قضایا، همه گفتند و اسرار پنهان، برای ما هم – حتّی – برملا شد. همه بر سر ایران اسلامی ریختند، برای خاموش کردن این شعله که در این‌جا مشتعل شده بود و آنها از آن بیمناک بودند.

قصد آنها از این اقامه جنگ و تهاجم به جمهوری اسلامی چه بود؟ این‌که شما در این هشت ساله همیشه مشاهده میکردید که از لحاظ تسلیحاتی، از لحاظ تبلیغاتی و از لحاظ سیاسی، همواره امریکا و شوروىِ آن روز، قدرتهای پیمانهای دفاعی بزرگ دنیا، مرتجعین سراسر عالم و وابستگان به قدرتهای دوگانه آن روزِ دنیا، در همه جای دنیا علیه ما بودند و دشمنِ زبونِ ظالمِ ما را تقویت میکردند، برای چه بود؟ برای این بود که هشت سال دو طرف سرگرم شوند؛ بعد هم همان مرزهای بین‌المللی باقی بماند و قضیه تمام شود و حکومت اسلامی، قویتر و مقتدرتر گردد؟

 اهداف مستکبرین در جنگ تحمیلی علیه ایران

اینها قصدشان از این جنگ چه بود؟ غیر از این بود که یا میخواستند نظام اسلامی را سرنگون کنند، یا میخواستند نظام اسلامی را متّهم به ناتوانی کنند؟ بگویند: «شما نتوانستید؛ مرزهای شما را به هم زدند، شکستند و کشورتان را تجزیه کردند.» اینها را میخواستند دیگر! و یا میخواستند جمهوری اسلامی، چون میبیند که پشت سرِ عراق، قدرتهای جهانی هستند، برای نرم کردن دل قدرتها، از اصول خود صرف‌نظر کند؛ با سلطه‌های جهانی بسازد؛ در مقابل اسرائیل این‌قدر سرسختی به‌خرج ندهد و در دفاع از مسلمین و از مظلومان، آن‌طور صریح وارد نشود؟

هشت سال جنگ گذشت؛ امّا کدام یک از این اهداف دشمن عملی شد؟ میلیاردها دلار خرج کردند. مگر شوخی بود!؟ از همه زرّادخانه‌های بزرگ دنیا به مرزهایی که با ما میجنگید سلاح حمل کردند. آن همه متفکّرین و مغزهای سیاسی و استراتژیستهای درجه یک دنیا، از روسی و امریکایی و انگلیسی و امثال اینها، دور هم نشستند. اما کدام یک از این اهداف عملی شد؟ همه دنیا شاهدند و ملت ایران بهتر از همه شاهد است، که کوچکترین هدفی از هدفهای دشمن، عملی نشد.

نه توانستند حکومت اسلامی را ساقط کنند و نه توانستند آن را تضعیف نمایند. بلکه حکومت اسلامی، در سایه اداره الهی و حیرت‌انگیز دوران جنگ و آن سازماندهىِ معنوىِ عظیم و تشکیل این نیروی عظیمِ بی‌نظیر از لحاظ معنوی، در دنیا قویتر هم جلوه کرد؛ در چشمها شیرین‌تر هم شد. نتوانستند مرزهای ما را، یک سر سوزن این ورو آن ور کنند. نتوانستند حاکمیت ما را تضعیف کنند. بلکه ما توانستیم حاکمیت خودمان را بر مناطقی که میخواستند آنها را متزلزل کنند، بیشتر تثبیت کنیم. ما را از اصولمان هم نتوانستند منصرف کنند.

جنگ ۸ ساله یک جنگ بین المللی علیه ما بود


در دنیا، با جنگهایی که جنبه‌ی ملی و میهنی دارند، چه می‌کنند! در این جنگهای دوران اخیر منهای جنگ روسیه و ژاپن که جنگی طولانی بود جنگ طولانیِ هشت ساله‌ای سراغ نداریم. هشت سال با ملتی بجنگند، آن هم در آن ابعاد و با آن وسعت! یعنی در حقیقت، یک جنگ بین‌المللی علیه یک کشور! واقعاً این‌طور بود. حتّی نیرو هم آوردند. از مصر نیرو نیاوردند؟! از کشورهای مختلف عربی نیرو نیاوردند؟! از روسیه شوروی سابق فرماندهان و استراتژیستها را به آن‌جا نبردند و برایشان کار درست نکردند؟! به اعتقاد من، از سرداران بزرگ غربی هم کسانی را بردند و از آنها استفاده کردند.

وقتی قضیه‌ی «فاو» اتّفاق افتاد یعنی آنها فاو را از ما گرفتند شکل کار نشان می‌داد که این کار، کار عراق و کمک کارهای معمولی‌اش نبود. چون روسها که همیشه آن‌جا بودند. روسها از سال ۶۰ حضورشان محسوس شد. در ادامه‌ی عملیات بیت المقدّس در جنگ رمضان وقتی به آن پنج ضلعیها برخورد کردیم، همه گفتند که این کار عراق نیست؛ کار روسهاست. معلوم بود کار خودشان نبود. کار بیگانه‌ها و کار روسها بود. روسها از سال ۶۰ آن‌جا بودند. قضیه‌ی فاو در سال ۶۴ پیش آمد.

این چند ساله، اینها کجا بودند که ما فاو را گرفتیم؛ همان پنج ضلعیها را گرفتیم. پیدا بود که آن، یک فکر و یک نفس جدید بود. معلوم بود آمده بودند منطقه؛ نقشه‌ی منطقه و کالکهای عملیاتی را نگاه کرده و گفته بودند: «چرا از این‌جا حمله نمی‌کنید؟» یعنی پیدا بود، یک دید تازه در قضیه بود و درست هم فهمیده بودند. حرکت کردند و آمدند؛ ما را در شمال مشغول کردند؛ خودشان آمدند جنوب و کار را تمام کردند. یعنی این کار، کار صدّام و صدّامیها نبود.

عملکرد ظالمانه شورای امنیت در شروع جنگ

غرض این‌که، از همه‌ی کشورهای ذی‌نفع و ذی‌دخل، به نحوی، در این جنگ دخالتهایی صورت گرفت. بعضی با نیرو، بعضی با فکر، بعضی با ماهواره، بعضی با سلاح، بعضی با پول و با تبلیغات. این، یک جنگ بین المللی علیه ما بود. ما هم واقعاً هشت سال مقاومت کردیم؛ به طوری که دشمن یک قدم نتوانست جلو بیاید.


وقتی جنگ تحمیلی پیش آمد و عراق مرزهای ما را شکست و وارد چند استان کشور ما شد، ما طبق معمول به سازمان ملل شکایت کردیم. طبق مقرّرات سازمان ملل، می‌بایست شورای امنیت در ظرف چند ساعت، قطعنامه‌ای صادر می‌کرد که عراق را به عنوان متجاوز محکوم کند. این کار را نکردند؛ و تا چندین روز، هیچ عکس‌العملی نشان ندادند. وقتی‌که قشون عراق، با استفاده از اوضاع نابسامان آن روز ما، در خاک کشور عزیزمان، خوب جاگیر شد و چند هزار کیلومتر را اشغال کرد، تازه شورای امنیت سر بلند کرد که یک‌کلمه حرف بزند. مثلًا، قطعنامه صادر کرد! قطعنامه چه بود؟ آیا قطعنامه این بود که «متجاوز، از خاک ایران، بیرون برود»؟ ابداً!

قطعنامه صادر کردند که «ایران و عراق، آتش‌بس اعلام کنند»! یعنی چه؟ یعنی قشون عراق وارد خاک ایران شده است و حال که نوبت دفاع جانانه‌ی ملت ایران است، دستها بسته شود و کسی دفاع نکند و متجاوزین را بیرون نریزند! این، قطعنامه‌ی شورای امنیت بود! می‌دانید که چند سال، این‌ها بی‌آنکه متجاوز را محکوم کنند، همین حرف را زدند! البته رزمندگان ما، در مدت نه‌چندان زیادی تقریباً در ظرف یک سال و نیم اکثر زمینها را خودشان پس گرفتند.

حمایت دولت آمریکا از عراق بعد از پیروزی‌های ایران


همان کسانی که خودشان برای حقوق بشر – به معنای حقیقی – هیچ ارزشی قائل نیستند؛ اما آن را چماقی کرده‌اند که بر سر جاهایی بکوبند! امریکا، سردمدار حقوق بشر در دنیا شده است! قبل از شروع جنگ، از نظر امریکا، دولت عراق در خدمت دولتهای حامی تروریسم بود. در سالهای شصت و یک و شصت و دو رزمندگان سلحشور ما توانستند دشمن را به زانو در آورند و او را از مرزها عقب برانند و دشمن بعثی مجبور شد برای مقابله با ما، از سلاح شیمیایی و سلاحهای کشتار جمعی استفاده کند – یعنی جنایت جنگی بکند – در همان اوقات، دولت امریکا احساس کرد که باید جبهه عراق را حمایت کند، تا دولت بعثی بتواند نقش خیانت‌آمیز خود را در مقابل نظام جمهوری اسلامی ایفا نماید.

در همان سالها که دولت عراق سلاح شیمیایی به‌کار برد، اینها اسم عراق را از فهرست دولتهای حامی تروریسم خارج کردند! مسأله حمایت اینها از حقوق بشر، چنین است!

دروغ بی‌طرفی آمریکایی‌ها در جنگ تحمیلی


[آمریکایی‌ها] اکنون اعتراف کرده‌اند که ما صدام حسین را در جنگ با ایران حمایت کرده‌ایم! به نظر شما ملت مظلوم ایران در مقابل این موضع و این اعترافات، چه احساسی پیدا میکند؟ هشت سال جنگ از طرف رژیم عراق علیه ما تحمیل شد؛ شهرها بمباران شد؛ منابع حیاتی از بین رفت؛ جوانان به شهادت رسیدند؛ هزارها میلیارد ثروت ملی نابود شد؛ فرصتها مشغول شد؛ یک جنایت عظیم تاریخی اتفاق افتاد. همان روزها ما همیشه تکرار میکردیم که امریکاییها به صدام حسین کمک میکنند. در سخنرانیهای همان ایامِ جنگ، بارها این مطلب را میگفتیم؛ اما خودشان منکر بودند و میگفتند ما بی‌طرفیم! حال بعد از پایان جنگ… وزیر امریکایی در یک سخنرانىِ واضح در یک مرکز، به‌طور رسمی اعتراف میکند که ما به صدام حسین کمک کرده‌ایم!

تمام اروپا به صدّام کمک کرد


ما در جنگ هشت ساله دیدیم که تمام اروپا به صدّام کمک کرد؛ فرانسه کمک کرد، آلمان کمک کرد، انگلیس کمک کرد، یوگسلاویِ سابق کمک کرد، بلوک شرقِ آن روز کمک کرد. البته ما هیچ وقت در مقام دیپلماسی نمی‌گوییم که چون شما به صدّام کمک کردید، ما با شما رابطه‌مان را قطع می‌کنیم؛ نه، عالم دیپلماسی یک عالم دیگر است.

زمینه‌سازی آمریکا و اروپا برای جنگ ۸ ساله علیه ایران


جنگ هشت ساله علیه ما شروع شد. البته چند نفر از سران کشورهای منطقه خاورمیانه و بیرون خاورمیانه در طول سالهای متمادی به من گفته‌اند که حمله عراق به ایران، با هماهنگی قبلی بود و امریکاییها میدانستند چه دارد اتفاق میافتد؛ این‌طور نبود که در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته باشند؛ بلکه تشویق و زمینه‌سازی هم کردند! البته من سندی ندارم؛ اما قرائن، همه همین را نشان میدهد؛ کما این‌که ما چیزهای دیگری را بدون این‌که سند مکتوبی داشته باشیم – قرائن شهادت میداد – ادعا کردیم؛ بعد از چند سال که جنگ تمام شد، خودشان اعتراف کردند! مثلاً ما گفتیم که امریکاییها اطّلاعات ماهواره‌ای را از مراکز نظامی ما، از تحرّکات، از تجمّعات و از مواضع عدّه‌های نظامی ما میگیرند و به عراق میدهند – عراق که خودش وسیله نداشت – ما این را آن‌وقت فهمیدیم؛

قرائن این را نشان میداد. بعد از گذشت چند سال که جنگ تمام شده بود، بعضی از مراکز غربی – چه اروپایی و چه امریکایی – خودشان همین را صریحاً گفتند! در واقع جنگ را زمینه‌سازی کردند، به‌وجود آوردند، تشویق کردند و در تمام دوران جنگ به صدّام حسین کمک کردند. آن روزی که معلوم شد برنده جنگ، جمهوری اسلامی خواهد بود، صریحاً ایستادند و گفتند: ما راضی نمیشویم که این جنگ برنده داشته باشد! اگر بنا بود صدّام بیاید خوزستان را بگیرد – به قول خودش سه روزه تا تهران بیاید! – آن‌وقت برنده داشتن جنگ مانعی نداشت!

جوانان حاضر در جبهه‌ها از معجزات انقلاب بودند

جوانان _شهدای دفاع مقدس_امامزاده طاهر مهرشهر کرج
جوانان _شهدای دفاع مقدس_امامزاده طاهر مهرشهر کرج


آن چیزی که در کشور ایران واقع شد و بلاشک در همه‌ی ادوار تاریخ این کشور – تا آن‌جا که ما خوانده‌ایم و دیده‌ایم – سابقه‌یی ندارد، ایستادگی و فداکاری عمومی و یکپارچه‌ی مردم در راه خدا بود که در مقابل تجاوز و نامردمی دشمنان صورت گرفت. نقطه‌ی اوج این حادثه‌ی استثنایی و بی‌نظیر، همان حرکت درخشانی بود که از ستارگان آسمان انسانیت زمان ما – یعنی همین شهیدان عزیز ما – سر زد. این جوانانی که این‌طور با شور و شوق، بدون این‌که به آرزوها و شهوات جوانی کمترین اعتنایی بکنند، به جبهه‌ها رفتند و حقیقتاً با عشق و محبت الهی جان دادند، به‌نظر بنده این برجستگان زمان ما، از صدر اسلام به بعد، در هیچیک از دوره‌ها، از لحاظ کمیت و کیفیت نظیر ندارند.

عده کثیری از این عزیزان هم همین حرکت و همین شجاعت را بخرج دادند و به‌صورت جانباز درآمدند؛ عده‌یی هم به اسارت افتادند و در دوران اسارت هم از خود عظمت نشان دادند؛ عده‌یی هم – که بحمداللَّه کم نیستند – همچنان در میان مردم هستند و برای دفاع از این انقلاب، ذخیره‌های الهی محسوب میشوند. این مجموعه‌ی جوان – چه آنهایی که شهید شدند، چه آنهایی که جانباز شدند، چه آنهایی که اسیر شدند، چه آنهایی که هنوز مفقودالاثرند و از حال آنها کسی مطلع نیست – جزو معجزات انقلاب در زمان ماست.

ملت ایران در جنگ غریبانه ایستادگی کرد


یکى از مؤلّفه‌هاى شخصیت ایرانى، دفاع جانانه‌ى او در دوران دفاع مقدّس است. کسى نمى‌تواند این را منکر شود. آنهایى که به ایران حمله کردند، حمله نکردند تا بعد از هشت سال، دست از پا درازتر برگردند و بروند و تازه صدها میلیارد دلار هم علیه آنها ادّعا وجود داشته باشد – که الان ما علیه عراق، این ادّعاها را داریم – حمله کرده بودند تا حداقل منطقه‌ى خوزستان را ببرند. اگر توفیق نصیبشان مى‌شد، کمى آن طرفتر، ایلام و کرمانشاه را هم تصرف مى‌کردند. چه کسانى نگذاشتند؟

رزمندگان ما و مردان و جوانان این کشور. همینهایى که در شلمچه و فاو و در مناطق گوناگون عملیاتى در غرب و جنوب کشور، یادهایشان امروز در سنگرهاى به خاک و غبار آلوده شده، قابل جستجوست… نباید گذاشت این یاد پنهان بماند و ارزش والاى جهاد و مبارزه در دوران غربت، از یاد ملت ایران برود.


ما غریبانه جنگیده‌ایم. در دوره‌ى جنگ، ارتش ما غریب، سپاه ما غریب و بسیج ما غریب بود. کسانى که مى‌خواستند حقیقتاً جانفشانى کنند، با غربت مى‌جنگیدند. از چه جهت غربت؟ از این جهت که هیچ نقطه‌ى دنیا با ما موافق نبود. امروز عدّه‌اى که گوششان به صداهاى تهدید، کمى ناآشناست، مى‌گویند چه خواهد شد؟ آن روز بدتر از امروز بود. یک طرفِ دنیا بلوک غرب بود که با همه‌ى قوا از عراق حمایت مى‌کرد؛ از فرانسه و آلمان و کشورهاى گوناگون اروپایى بگیرید تا عناصر وابسته به اردوگاه غرب در بین کشورهاى اسلامى و مرتجعان و دیگران؛ یک طرف هم بلوک شرق بود که در رأس آن، شوروىِ آن روز قرار داشت و به‌شدّت از عراق دفاع مى‌کرد. همه‌ى کشورهاى اروپاى شرقى از عراق حمایت مى‌کردند و به او سلاح و امکانات و تجهیزات مى‌دادند.

ایران تک و تنها وسط میدان در دفاع مقدس

من بارها این را گفته‌ام؛ ما مى‌خواستیم از خارج سیم خاردار بیاوریم – آن وقتها سیم خاردار را هم وارد مى‌کردیم؛ وضع اوّل جنگ این‌گونه بود – چون مى‌خواست از خاک روسیه عبور کند، نگذاشتند! آر.پى.جى.۷ به ما نمى‌فروختند. این وضعى که شما امروز مى‌بینید، کار جوانان خودِ ماست. بچه‌هاى خودِ ما کشور را به این‌جا رسانده‌اند و این همه امکانات دفاعى و تجهیزاتى را براى ما فراهم کرده‌اند. بعضى از کشورهایى هم که مستقل بودند – مثل یوگسلاوىِ آن روز، که نه به آن معنا جزو اردوگاه شرق بود و نه جزو غربیها محسوب مى‌شد – بدتر از همه عمل مى‌کردند! بنده در اواخر دوران ریاست جمهورى به یوگسلاوى سفر کردم. از ما دعوت رسمى شده بود و ما میهمان آنها بودیم؛ گفتیم شاید بتوانیم یک معامله‌ى تسلیحاتى با آنها بکنیم؛ اما دیدیم اصلاً جواب نمى‌دهند! تازه‌ترین امکاناتشان را براى عراق مى‌فرستادند و به ما جواب نمى‌دادند.

مرتب از کشورهاى عربى و از جاهاى مختلف، کاروانهاى تجهیزات و امکانات جنگى به طرف عراق سرازیر بود؛ ولى ما تک و تنها وسط میدان بودیم. فقط پشتیبان ما خدا و ایمان و اراده و کمک این مردم بود. جمهورى اسلامى به اتّکاى ایمان – که معجزه‌هاى بزرگى مى‌کند – و به اتّکاى کمک و حمایت مردم و به امید ارزشهاى والایى که بحمداللَّه به برکت اسلام و ایمان و قرآن در چشم ما پدید آمده و افقهایى که باز شده، این گونه ایستاد و قدرتمندانه دفاع کرد.

ایستادگی نیروی هوایی در دفاع مقدس


با این‌که نیروی هوایی نیروی پشتیبانی است، اما در برهه مهمّی از زمان در آغاز جنگ، محور دفاع مقدّس شد. بنده آن وقت نماینده مجلس شورای اسلامی بودم؛ به مجلس رفتم و از تعداد سورتیهای پرواز نیروی هوایی در جنگ گزارش دادم؛ نمایندگان مبهوت ماندند! یک بار دیگر نیروی هوایی دیگران را متعجّب کرد؛ آن زمان که دستگاههای – به گمان بعضیها – از کار افتاده و معطّل مانده و رو به تمام شدن را احیاء کرد.

شاید روز اوّل یا دوم جنگ بود که چند نفر از بزرگان نظامىِ آن روز کاغذی به من دادند که در آن طبق آمار نشان داده شده بود که ما حداکثر تا بیست روز دیگر پرنده‌ای در آسمان کشور نخواهیم داشت؛ نه ترابری و نه جنگنده. من هنوز آن کاغذ را نگه داشته‌ام. به ما میگفتند اصلاً امکان ندارد؛ اما جوانان ما – از خلبان ما، فنّی ما، پدافندی ما، همه و همه – دست به هم دادند و هشت سال جنگ را بدون این‌که ما چیز قابل توجّهی به موجودی ارتش اضافه کرده باشیم، اداره کردند؛ آن هم در مقابل پشتیبانیهای جهانی از رژیم صدّام. به آن رژیم هواپیما و امکانات راداری و پدافندی میدادند و مدرنترین وسایل و تجهیزات را در اختیارش میگذاشتند؛ اما نیروی هوایی ایستادگی کرد.

مجاهدت رزمندگان و نصرت الهی در دفاع مقدس


در دوران تسلط مادیگری در دنیا، یک مرد معنوی بلند میشود؛ یک ملت مؤمن و مخلص و پُرشور زیر پرچم او حرکت میکنند؛ میلیون‌ها دل، میلیون‌ها انسان و میلیون‌ها اراده در هم تنیده میشوند و نظام جمهوری اسلامی را به‌وجود می‌آوردند – که به تنهایی در مقابل دنیای استکبار ایستاده است – آن‌وقت دشمن حقیر و حکومت خودکامه‌ی خونریزِ جلادی مثل حکومت بعثىِ صدام بیاید و امریکا و شوروی و اروپای آن روز و مرتجعان منطقه هم به او کمک کنند تا بر این نظام و این ملت و این کشور غلبه پیدا کند؛ مرزهای او را بشکند؛ خاکش را بگیرد و آبروی این ملت را بریزد؛ این چیز کمی بود؟ خدای متعال نگذاشت.

دست نصرت خدا از آستین بچه‌های شما بیرون آمد و اسلام یاری شد. هزاران هزار نفر رفتند در جبهه‌ها جنگیدند؛ از جان مایه گذاشتند؛ از خواب و خوراک گذشتند؛ از گرمای روزهای سرد زمستان در کنار پدر و مادرشان گذشتند؛ از پای کولر و آب خنکِ یخچال در گرمای تابستان گذشتند؛ سختیها را به خودشان خریدند؛ عده‌یی از آنها جانشان را دادند؛ عده‌یی از آنها سلامتشان را دادند، که الان دارید میبینید و جلوی چشم ما هستند – این جانبازان عزیز – عده‌یی در دست دشمن اسیر شدند. خدای متعال به این تلاشِ جانانه و مخلصانه برکت داد؛ «و اخری تحبّونها نصر من اللَّه و فتح قریب و بشّر المؤمنین»؛ خدا نصرت خودش را بر این ملت نازل کرد. خدا نصرتش را به آدم‌های تنبل و بی‌مجاهدت نمیدهد. خدا از انسان‌های بیکاره و تنبل و بی‌خیال و لاابالی حمایت نمیکند؛ ولو مؤمن باشند.

غلبه بر دشمن در جنگ به برکت حضور مردم و بسیج بود


حضور بسیج در میدان‌های جنگ و دفاع مقدس، هم به عنوان یک عمل نظامی، و هم به عنوان روحیه‌دهی به رزمندگان مستقر در سازمانهای نظامی – یعنی ارتش و سپاه – تأثیرات معجزآسایی داشته است. آن‌جایی که بسیج بود، روحیه و معنویت هم بود؛ طبعاً ایستادگی و مقاومت هم بود و بر اثر آن همه، پیروزی هم نصیب میشد. برای همین است که ملت ایران در کمتر از دو سال – یعنی تا فتح خرمشهر – بر قوای اهریمنی عراق فائق شد. وقتی خرمشهر سقوط کرد، نماد قوی پنجگىِ دشمن بود و مظلومیت ملت ایران. وقتی ملت ایران با قدرت خرمشهر را از دشمن پس گرفت و هزاران نیروی رزمنده‌ی دشمن را اسیر کرد، در واقع سرنوشت نهایی جنگ نوشته شد. همان روزها سران چند کشور برای وساطت به ایران آمده بودند.

یکی از برجستگان سیاسىِ معروف انقلابی دنیا – که رهبر یکی از کشورهای آفریقایی بود – به من گفت امروز مسأله‌ی ایران و جمهوری اسلامی در دنیا بکلی با قبل از فتح خرمشهر متفاوت است؛ امروز همه به چشم فاتح و پیروز به شما نگاه میکنند. و حقیقت هم همین بود. شش سال بعد از آن صرف شد تا نظام جمهوری اسلامی بتواند بر زرادخانه‌ی عظیم جهانی – که پشت سر رژیم بعثی صدام قرار داشت – پیروز شود. و ما پیروز شدیم و توانستیم بر دشمنی که شوروىِ سابق و ناتو و امریکا از او حمایت میکردند، به او تجهیزات میدادند، به او سلاح شیمیایی میدادند، به او کمکهای مؤثرِ اطلاعاتی میدادند، فائق بیاییم؛ این به برکت حضور مردم بود؛ یعنی حضور بسیج.

دفاع مردم خوزستان از مرزها


اگر این شهیدان عزیز نمیبودند و چنانچه این مردم مؤمن در این منطقه، سدِ راه دشمن نمیشدند، سرنوشت ایران عزیز و اسلامی چیز دیگری میشد. امروز و فردا و فرداها این ملت و این کشور، مرهون فداکاری شهیدان عزیزی است که این منطقه‌ی عظیم را با جسم و جان خود محافظت کردند، استقلال کشور را حفظ کردند و عزت این ملت را حفظ کردند. من در این منطقه، مردمی را دیدم که عمر خود را در همین منطقه گذرانده بودند – برادران و خواهران عرب – و با شجاعت، با جانفشانی و وفاداری خود به اسلام و ایران عزیز، آن‌چنان ایستادگیای کردند که همه‌ی محاسبات دشمن بعثی و پشتیبانان خارجىِ او، غلط از آب درآمد.

در این منطقه، جوانان غیور این کشور را مشاهده کردم که از اکناف این کشور پهناور و بزرگ، از آغوش خانواده‌ها، از زندگی راحتِ در کنار پدر و مادر، دل بریده بودند تا به اینجا بیایند و از مرزهای شرف و عزت ایران اسلامی دفاع کنند. خوزستان، نقطه‌ای است که در آن توطئه‌ی دشمنان ناکام ماند؛ خوزستان منطقه‌ای است که در آن محاسبات دشمنان اسلام غلط از آب درآمد. طاغوتِ عراق طور دیگری محاسبه کرده بود و پشتیبانان صدام محاسبات دیگری کرده بودند.

همت شما مردم، غیرت جوانان مسلمان از سراسر کشور و حمیّت و ایمان مرد و زنِ این سرزمین، محاسبات آنها را از ریشه باطل کرد. جانهایی در اینجا قربان اهداف بلند اسلامی شدند؛ که این شهید عزیز ما – شهید چمران – یکی از نمونه‌های برجسته‌ی آن است. یاد شهدا گرامی باد! یاد سرداران شهید و مجاهدان راه خدا گرامی باد! یاد شهیدان خوزستان و جوانان مخلص عرب – از اهواز و سوسنگرد و شادگان و حمیدیه و هویزه و دیگر مناطق این استان و شهیدان آبادان و خرمشهر – گرامی باد! اینها این کشور را بیمه کردند.

مردم خوزستان صف اول مقابله با دشمن بعثی


[در دفاع مقدس] صف اول رزمندگان مبارز و دلاور، جوانهای فداکاری بودند که فرزندان این آب و خاک و پروریدگان این منطقه بودند: مردم عزیز خوزستان؛ زنهاشان، مردهاشان. من در دوران دفاع مقدس به بعضی از روستاهائی که زیر ستم دشمن بعثی قرار گرفته بود، رفتم و از نزدیک وضعیت آن مردم را، روحیه‌ی آنها را دیدم. آنها پیوستگیشان به ایران اسلامی و به ملت مبارز و قهرمان و به اسلام – که در ایران پرچم آن برافراشته شده بود – آن چنان بود که دشمنان بعثی نتوانسته بودند با وسوسه‌ی قومیت و همزبانی، این پیوند مستحکم را سست کنند.

نقش جوانها در دفاع مقدس


جوانهای عزیز! فرزندان عزیز من! که اغلب شما در آن روزها نبودید، آن روزهای سخت و تلخ را ندیدید؛ این دشت زیبا، این صحنه‌ی چشم‌نواز، این زمین حاصلخیز، در یک روزی زیر پای دشمنان شما بود؛ چکمه‌پوشان رژیم بعثی در همین سرزمینی که مال شماست، متعلق به شماست، آن چنان جهنمی بر پا کرده بودند که انسان از جهات مختلف تأسف میخورد، از جمله از این جهت که چطور این سرزمین زیبا و این طبیعت چشم‌نواز را تبدیل کرده بودند به یک آتش، به یک دوزخ. در ایام محنت جنگ، قبل از عملیات فتح‌المبین، بنده از این منطقه‌ی شمالىِ مشرف بر این دشت، این چشم‌انداز وسیع را دیده بودم؛

این خاطره از یاد من نمیرود که نیروهای دشمن در این سرزمین پهناور با چندین لشکر در اینجا متفرق بودند؛ زمین شما را، خاک شما را با چکمه‌های خودشان میکوبیدند و ملت ایران را تحقیر میکردند. آن کسی که کشور شما را نجات داد، همین جوانهای فداکار و مبارز بودند؛ همین بسیج، همین ارتش، همین سپاه، همین رزمندگان فداکار، که امروز هم بازماندگان آنها در مناطق گوناگونی از کشور حضور دارند؛ بعضی از آنها هم به شهادت رسیده‌اند؛ «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا».

جنگ 8 دفاع مقدس به وسیله‌ی مردم اداره شد


یکی از چالشهای بزرگی که همان اول انقلاب به سراغ کشور آمد، همین جنگ تحمیلی هشت ساله بود. شوخی نیست؛ هشت سال! جنگی را بر این کشور تحمیل کردند. هر نظامی باشد، با ناآمادگی ای که در اول انقلاب به طور طبیعی هست، در یک چنین چالشی شکست میخورد؛ اما کشور عزیز ما، نظام مقدس جمهوری اسلامی شکست نخورد؛ پیروز شد. جنگ به وسیله‌ی مردم اداره شد. هم ارتش و هم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و هم نیروهای گوناگون، متکی به مردم بودند؛ به ایمان مردم، به عشق مردم، به صفای مردم. از خط مقدم تا همه‌ی صفوف عملیاتی، تا پشت جبهه و پشتیبانی، مردم با صفا و صداقتی مثال‌زدنی و فراموش‌نشدنی، برای فداکاری آمادگی داشتند. آن کسانی که در سنین جوانىِ بعد از آن دوران هستند، متأسفانه به یاد نمیدهند. چقدر خوب است که آن حوادث ممتاز و برجسته و زیبا بازخوانی شود.


در همین شهر کرمانشاه برای من نقل کردند که جعفرآباد بمباران شده بود، یک خانواده‌ای زیر آوار مانده بودند. بچه‌های فرمانداری رفتند کمک کردند، اینها را از زیر آوار بیرون آوردند. پیرمردِ پدر این خانواده بعد برای تشکر به فرمانداری آمده بود. تشکر میکرد که به من کمک کردید. مسئولین فرمانداری به او گفتند شما فهرست خسارتهاتان را بدهید که ما به شما کمک کنیم و جبران خسارتهاتان بشود. در این نقل، این پیرمرد گفت: حیف است از تو همشهری! مگر من برای جیفه‌ی دنیا اینجا آمده‌ام؟ ببینید، او کرمانشاهی است ها! این تعبیر، همان تعبیر پرگذشت و پر اغماضی است که یک انسان والا انجام میدهد… جنگ را مردم اداره کردند؛ مردم پای کار بودند. 

کمبود امکانات ایران در دفاع مقدس


جنگ تحمیلی درحالی آغاز شد که ما از لحاظ امکانات، از لحاظ عدد نیرو، از لحاظ سازماندهی و تشکیلات، بسیار بسیار با آن مهاجم -رژیم بعثی صدّام- فاصله داشتیم؛ او آماده بود، تجهیزاتش مرتّب بود، سازماندهی‌اش محکم بود، لشکرهایش معلوم بودند، نیروی هوایی‌ و نیروی زمینی‌اش هر دو آماده بودند، پدافندش، پشتیبانی‌هایش، مهندسی‌اش، [قسمتهای] گوناگون و همه چیزش آماده بود، [ولی] ما در همه‌ی این مسائل مشکل داشتیم؛ هم در تجهیزات مشکل داشتیم، هم در نیروی انسانی مشکل داشتیم، هم در مهندسی مشکل داشتیم، هم در پشتیبانی مشکل داشتیم، هم در ابزار و تشکیلات مشکل داشتیم…

آن روز، فرمانده‌ نیروی هوایی ما فهرست هواپیماهای قابل استفاده را آورد به من داد، گفت حدّاکثر طیّ هفده هجده روز، کلّیّه‌ی پرنده‌های ما پروازشان قطع خواهد شد و تمام خواهد شد، چون قطعه میخواهند؛ آخرینش سی۱۳۰ بود. همان روزهای اوّل، دوّم، سوّم، باید اف۵ و اف۴ و اف۱۴ و مانند اینها یواش یواش از رده خارج میشدند، مثلاً  آنچه تا پانزده روز یا بیست روز باقی میماند، هواپیمای سی‌۱۳۰ بود -اینها هواپیمای ترابری بود- که ما مثلاً یک تعدادی از اینها داشتیم. آن روز این‌جور تصوّر میکردیم؛ امّا «فتَحَ باباً»، نیروی هوایی ما تا آخر جنگ ‌فعّال بود، تلاش کرد، کار کرد. «فتَحَ لَها باباً لَم تَذهَب اِلَیهِ الاَوهام» یعنی این، رزق لایُحتسب یعنی این.

منبع: khamenei.ir

درباره‌ی Zahra

حتما ببینید

راه پیمایی (پیاده روی) اربعین

پیاده روی اربعین – گرچه دوریم به یاد تو سخن می گوییم

راه‌پیمایی اربعین قوّت اسلام است، قوّت حقیقت است، قوّت جبهه‌ی مقاومت اسلامی است که این ‌جور اجتماع عظیم میلیونی راه می‌افتند به سمت کربلا، به سمت حسین، به سمت قلّه و اوج افتخار فداکاری و شهادت که همه‌ی آزادگان عالم باید از او درس بگیرند. از روز اوّل هم که اربعینی به وجود آمد، اهمّیّت اوّلین اربعین به همین اندازه بود. اهمّیّت اربعینِ اوّل این بود که رسانه‌ی پُرقدرت عاشورا است. از روز عاشورا تا روز اربعین...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *