17 شهریور , قتل عام مردم تهران در، در میدان ژاله (شهدا)، یکی از نقاط عطف تاریخ انقلاب اسلامی ایران به شمار می آید. کشتار بیرحمانه مردم در آن روز تجلی واقعی رژیمی بود که سعی می کرد با فریبکاری از خود چهره ای صلح دوست ، آزادی خواه و مخالف با مفاسد بسازد. واقعه خونین 17 شهریور نقطه پایانی بود بر حیات رژیم ستمکار پهلوی که بیش از چند ماهی پس از آن حادثه دوام نیاورد.
سیر جدال حق و باطل و مبارزات صاحبان حق با اصحاب باطل در طول تاریخ بشر، دارای قوس صعود و نزول بیشماری بوده است. بی شک سرکوب هر قیامی توسط سرکوبگران، مقدمه و زمینه ای برای انقلابات بعدی است. انقلاب ایران نیز همانند سایر انقلابات، مجموعه ای از حوادث و قیامهای ناتمام بوده است که نه تنها مانع توقف انقلاب نبوده بلکه در روندی رو به جلو، حرکت انقلاب را تسریع و سبب رشد نهضت شده است.
ملت ایران که در معرض خیانتها و ستمگریهای زیادی از سوی دشمنان این مرز و بوم بوده است دست به قیامهایی زده است که همواره، به طور سلسله وار بر یکدیگر تأثیر گذاشته است. از مهمترین این حوادث، قیام 15 خرداد 1342 بود که علیرغم سرکوب شدید و نهایتاً تبعید امام خمینی به خارج کشور، اسباب رشد سیاسی مردم و روحانیت و برملاشدن چهره منافقانه شاه شد و در بطن خود زمینه های سقوط رژیم شاه را گسترش داد.
حرکات غیر منتظره مردم
غرب گرایی و مدرنیزم ظاهری شاه که همراه با زندانی کردن و تبعید و کشتار مبارزان، خصوصاً روحانیون پیرو امام خمینی بود سکوتی قبرستانی را بر کشور حاکم کرده بود که در بطن آن، نارضایتی مردم، انفجاری عمیق را شکل می داد. رژیم شاهنشاهی که سرمست پیروزی بود ناگهان با تحرکات مردمی غیرمنتظره ای روبرو شد و به جای اصلاح مفاسد نظام به حرکاتی مذبوحانه دست یازید.
قیام 19 دی 1356 مردم قم که پس از درج مقاله ای علیه امام و با محتوای توهین به ایشان در روزنامه اطلاعات، صورت گرفت زنگ اخطار جدی برای نظام شاه بود که باز هم آن نظام پوسیده توان درک ماهیت و اهمیت آن را نداشت.
پس آگاهی مردم و روحانیت از محتوای مقاله مزبور، تظاهرات اعتراضی وسیعی در قم صورت گرفت که واکنش نظام شاهنشاهی نسبت به آن، سرکوب و کشتار بود. ولی این بار شرایط با سال 1342 بسیار تفاوت داشت و این قیام با سلسله قیامهای مردمی در شهرستانهای مختلف، مانند قیام 29 بهمن تبریز که در مراسم چهلم شهدای 19 دی قم اتفاق افتاد و در مراسم چهلم شهدای هر شهری در نقاط دیگر کشور ادامه یافت و با هدایتهای الهی امام خمینی، قدرت فوق تصور و روزافزونی پیدا کرد شاه را در موقعیت غیرمنتظره ای قرار داد. در آغاز نهضت اسلامی، شاید اگر شاه درک درستی از موقعیت داشت می توانست سرنوشت بهتری داشته باشد ولی او که به گفته حتی نزدیکانش به غرور و تفرعن مبتلا بود جز زبان سرکوب چیزی نمی دانست.
چرایی و چگونگی قیام 17 شهریور
ناآرامی های بیشمار در سال1356 در ایران به حدی بود که خشم و نگرانی شاه را به شدت برانگیخته بود.
شاه که حوادث و قیام های مردمی را گذرا می دید، در جزیره ثباتش (ایران) میل به آرامش داشت. این در حالی بود که در اواخر سال 1356، چهلم شهدای تبریز در یزد و جهرم و چندین شهر دیگر، خواب راحت را از شاه و درباریان سلب کرده بود. شاه که پایه های حکومتش را لرزان می دید برای آرام نمودن مردم علاوه بر سرکوب، دست به تبعید روحانیت زد که این عمل او هیچ نتیجه خوشایندی در برنداشت.
سال 1357 فرا رسید. تابستان سال 57، دوران پرالتهاب و پرجنب و جوشی برای مردم انقلابی ایران به شمار می آمد که سلطنت پهلوی را به گرداب مرگ فرو می کشاند. سال 57،سال پایانی حکومت پهلوی بود و اعتراضات در برابر این رژیم به اوج خود می رسید. اوج این اعتراضات در شهریور همان سال، اتفاق افتاد.
شهریور 57 مصادف با ماه رمضان بود . همین امر سبب شده بود که مجامع و تشکل های مردمی در مساجد، سازماندهی گسترده ای پیدا کند که با هدف حذف رژیم پهلوی و استقرار حکومت اسلامی فعال بودند. اولین جرقه این اقدامات در 13 شهریور که مصادف با عید فطر بود توسط ملت غیور ایران زده شد. تظاهرات 13 شهریور در واقع مبدا پیروزی انقلاب به شمار می آید که در پی آن قیام 16 و 17 شهریور شکل گرفت. در واقع تظاهرات وسیع عید فطر، تیر خلاصی بر پیکره رژیم پهلوی وارد نمود و قدرت اسلام و روحانیت و مردم ایران بیش از پیش نمایان شد.
سرکوب اعتراضات با شریف امامی
حادثه 13 شهریور در دوران نخست وزیری جمشید آموزگار بود. شاه برای حل این بحران و سرکوب اعتراضات، عنصر دین را نشانه گرفت و به دنبال شخصی ظاهراً مذهبی و اسلامی می گشت تا اینکه یکی از رجال سیاسی نظام شاهنشاهی یعنی جعفر شریف امامی به عنوان یک فرد به ظاهر اسلام نما از مجلس شاه رأی اعتماد گرفت. شاه به دنبال این بود که با تظاهر به مذهب، خشم مردم را فرونشاند. شریف امامی به محض بر روی کار آمدن با طرح دولت آشتی ملی چندین عمل انجام دادکه خود را موافق اسلام جلوه دهد. تغییر تاریخ شاهنشاهی به هجری شمسی، برچیدن مراکز فساد و کازینوها و… اما این عمل او ملت ایران فریب نداد و در نظر مردم شریف امامی یک عنصر فریبکار و مسلمان نما و فاسد بود.
علیرغم تلاشهای دولت و ساواک برای تعطیلی روز 16 شهریور، مردم بار دیگر در این روز دست به تظاهرات عمومی زدند که این راهپیمایی از قیطریه شروع و به میدان آزادی ختم می شد و مردم با شعارهای علنی تر به تظاهرات خود ادامه می دادند. مردم در تظاهرات این روز، قلب رژیم سلطنتی را نشانه گرفتند و خواهان نظام مطلوب با شعارهای “استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی” بودند. درهمان حال مردم برای روز 17 شهریور، ساعت 8 صبح میدان ژاله قرار ادامه تظاهراتی دیگر را فریاد می کردند.
به دنبال این ناآرامیها رژیم شاه تصمیم به سرکوب همه جانبه ملت گرفت. اعلام حکومت نظامی، چاره شاه برای حل این بحران بود که با حمایت کارتر به اجرا درآمد. دو روز قبل از اعلام حکومت نظامی اردشیر زاهدی پیام کارتر را به ایران آورد و شاه طی جلسه ای با شریف امامی، اردشیر زاهدی و تیمسار اویسی، در تهران و یازده شهر دیگر اعلام حکومت نظامی نمودند. این تصمیم زمانی ابلاغ شد که مردم اطلاعی از حکومت نظامی نداشتند.
مردم بی خبر و بسته شدن آنان به گلوله
صبح 17 شهریور فرار رسید و مردم بیخبر از حکومت نظامی در ساعت 8 صبح در میدان ژاله تجمع نمودند. تعداد تظاهر کنندگان به حدی بود که خیابانها اطراف را هم فرا گرفته بود. دیری نپایید که نظامیان از همه جهات و حتی پشت بامهای اطراف، تظاهرکنندگان را محاصره کردند. مردم بی اعتنا به تذکر نظامیان به تظاهرات خود ادامه می دادند تا اینکه نظامیان از هر سو مردم بیگناه را به آتش گلوله بستند و دریایی از خون بر روی زمین جاری ساختند. عده زیادی از مردم بی گناه، شهید و مجروح شدند.
بی شک اعلام حکومت نظامی به منظورکشتار و ارعاب مردم صورت گرفته بود ولی در این فاجعه، سیاست های شریف امامی مبنی بر دولت آشتی ملی شکست خورد. در حالی که دود گلوله فضا را سیاه کرده بود مردم اجساد شهدا و مجروحین را به بیمارستان ها و درمانگاههای نزدیک می رساندند. در این واقعه عاشورایی ،صحنه کربلایی دیگر رقم خورد و “کل یوم عاشوراء و کل ارض کربلاء” تداعی شد. مردم و خبرنگاران خارجی این روز را «جمعه خونین یا جمعه سیاه» نامیدند و میدان ژاله از سوی مردم «میدان شهداء» نام گرفت. در این روز تعداد زیادی از مردم به خاک و خون غلتیدند ولی اعتراضات و تظاهرات ملت، پایان نگرفت بلکه با خلق این حماسه مردمی، قدرت و سرعت بیشتری یافت.
شهدای 17 شهریور به آمار رژیم پهلوی
فردای روز 17 شهریور، رژیم پهلوی آمار شهدای آن روز را 58 نفر و تعداد کشته شدگان را 205 تن اعلام نمود در صورتی که این ارقام غیر حقیقی بود و تعداد کشته شدگان و مجروحین بیشتر از این بود. قبح فاجعه کشتار مردم بیگناه به حدی بود که هر کسی گناه این عمل وقیحانه را به گردن کسی دیگری می انداخت.
شاه با کشتار مردم در روز 17 شهریور متصور شد که می تواند عامل توقف انقلاب شود اما این تصور باطلی بیش نبود و مردم ایثارگر از جان گذشته نه تنها عقب نشینی ننمودند بلکه صفوف مبارزاتی خود را مستحکمتر می نمودند. در واقع شاه با این حرکت، کمر به قتل خود بست و شاهرگ حیات خود را قطع نمود.17شهریور، واکنش علما و و مبارزین و تظاهرات و اعتصابات متعددی را در پی داشت که به سرعت طومار نظام شاهنشاهی را درهم پیچید.
17 شهریور از دیدگاه امام
امام خمینی حادثه 17 شهریور را در شمار “ایام الله” نامیدند و همواره به ملت ایران توصیه می کردند که یادآور عظمت این واقعه و متذکر جانفشانی های ملت ایران در این روز باشند.
« 17شهریور «مِنْ ایام الله» است، باید متذکر باشید. باید یادآوری کنید این «ایّام الله» را. چنانچه کردید؛ از یاد نباید برود این «ایّام الله» برای اینکه این ایامند که آدم سازند. این ایام است که جوانهای ما را از عشرتکده ها بیرون می آورد به میدان جنگ می برد. این ایام الهی هست که ملت ما را بیدار می کند، و بیدار کرد. امر می کند: ذَکِّرْهُمْ بِایّامِ الله؛ «ایّام الله» را در ذکر مردم وارد کن».
چنانکه گذشت، حکومت نظامی تنها بهانه شاه برای کشتار مردم به حساب می آمد. مردمی که به آرامی مشغول تظاهرات بودند و صرفاً با شعار، خواسته های خود را بیان می کردند به وسیله شاه و مدعیان دروغین حقوق بشر، با سلاح های جنگی به خاک و خون کشیده شدند. حضرت امام، حکومت نظامی را جرم و دستور دهنده آن را مجرم تلقی می کند.
«بار دیگر شاه با دستور حکومت نظامی در تهران و سایر شهرستانهای بزرگ ایران، ثابت کرد که پایگاهی در میان ملت ندارد. اعلام حکومت نظامی در محیطی آرام- به اقرار رادیو و مطبوعات ایران که راهپیمایی با کمال آرامش در آن انجام می گرفت- نه تنها قانونی نیست بلکه جرم است و دستور دهنده آن مجرم. شاه برای به رگبار بستن مردم بی دفاع و مظلوم هیچ بهانه ای را بهتر از حکومت نظامی ندید…».
خطاب امام خمینی به علما و سیاسیون پس از 17 شهریور
بعد این حادثه، حضرت امام با خطاب قرار دادن علمای بزرگ و سیاسیون به آنها اعلام نمودند که از هیچ قدرتی نهراسند و با اعتماد و روحیه مضاعف به متشکل تر کردن صفوف مبارزات بپردازند. بی شک روز 17 شهریور، نشان دهنده اراده آهنین و استقامت ملت در برابر شاه جور پیشه بود. امام خمینی در بخش دیگری از پیام خود می فرمایند:
«…روزهای اخیر، تهران و سایر شهرستانهای مهم ایران برای اظهار مظلومیت و مخالفت با مجرمی که 35 سال بر مقدرات آنان سلطه دارد و جنایات و خیانتهای او در کشور و مخالفت های او با قانون اساسی واضح است، شاهد راهپیمایی های آرام بود. اظهار مخالفت با مجرمی که تمام هستی ملت را به باد داده است، از طرف کسانی بود که در حد عالی شعور سیاسی و دینی بودند؛ به طوری که حاضر شدند ارتش را گلباران کنند ولی «دولت آشتی ملی»، آنان را به عنوان شعار بر خلاف قانون اساسی، محکوم نمود؛ و حال آنکه شعار آنان بر ضد قانون اساسی شکن- یعنی شاه- بود.
شعار بر ضد رژیم تحمیلی غیر قانونی بود، اظهار مظلومیت بود ولی واقعیت این است که شاه می خواهد انتقام خود را از ملت بی دفاع بگیرد، و با صحنه سازیهای مبتذل، ملت بی دفاع را به مسلسل ببندد و نفسها را به خیال باطل خودش در سینه خفه گرداند ولی دیگر دیر شده است و ملت مظلوم و بیدار ایران آگاه گردیده اند. من هنوز اطلاع دقیقی از کشتگان و مجروحان در سراسر ایران ندارم؛ ولی خبرگزاریها تعداد کشتگان را به صدها نفر گزارش داده اند و خبرهایی از ایران، این تعداد را بیش از هزار نفر می گویند. اکنون بر ملت شجاع ایران است که به هر ترتیبی که ممکن است به مجروحین بیشمار خود، خون، دوا و غذا برساند و از هر گونه کمک مالی دریغ ننماید…».
بازتاب قیام 17 شهریور
با قتل عام مردم توسط رژیم پهلوی در جمعه سیاه، این واقعه، سرآمد اخبار و اطلاعات به شمار می آمد به طوری که بازتاب این جنایت بزرگ، جهانی شد و نه تنها مطبوعات داخلی کشور بلکه رسانه های خارجی نیز به این مهم می پرداختند. رسانه های داخلی که تحت کنترل رژیم پهلوی بودند به صورت مختصر و تحریف شده به این حادثه پرداختند. ولی بازتاب جهانی آن گسترده بود و در داخل کشور نیز مردم از طریق ارتباطات مردمی ابعاد فاجعه را برای همگان روشن کردند.
به دنبال این حادثه ، موج اعتراضات و موضع گیریها نسبت به این عمل ددمنشانه رژیم پهلوی در داخل و خارج ایران به پا خاست. این حادثه سبب شد که احزاب و گروه های داخلی و خارجی در یک فضای نسبتاً باز سیاسی، به فعالیت های خود ادامه دهند و با انتشار اعلامیه ها و تبلیغات، کشتار مردم را مورد نکوهش قرار دهند و رژیم پهلوی را به انحاء گوناگون محکوم سازند. انعکاس عمق فاجعه هفده شهریور به خارج از مرزهای ایران، جذب نیروهای انقلابی و متدینی را در برداشت که دژ مخالفان رژیم را مستحکمتر می نمود و همین هواداران انقلابی خارج از ایران، به پرتوافکنی انقلاب ایران در سایر کشورها می پرداختند.
واکنش علما در برابرحادثه 17 شهریور
کشتار مردم در روز جمعه ، موضع گیری علما و روحانیون را در پی داشت. علما و مراجع ضمن اظهار تأسف و تأثر طی صادر نمودن پیام ها و اعلامیه هایی، این رژیم را غیر قانونی و حرکت وحشیانه آنها را مورد سرزنش قرار داده و در پی اعتراض به این عمل شاه، مردم را دعوت به عزای عمومی می نمودند. حضرت امام در پیام مربوط به جمعه سیاه، ضمن ابراز همدردی و تسلیت به خانواده های داغدار بر لزوم ادامه مبارزه تأکید نمودند و ندای پیروزی حق علیه باطل را سر دادند. ایشان همه شهدا را همانند فرزند خویش(آیت الله شهید سید مصطفی خمینی) دانستند.
تسلیت امام خمینی به مناسبت 17 شهریور
«وقتی شما را ای فرزندان عزیز اسلام، خداوند متعال تسلیت می دهد، آیا باز هم محتاج به تسلیتید؟ خداوند- عز و جل- می فرماید: «بشارت بده صبرکنندگان را؛ کسانی که هر مصیبتی می بینند به حساب خدا تحمل می کنند و می گویند ما همه برای خدا خلق شده ایم، برای خدا زندگی می کنیم، و وقتی بمیریم از بین نمی رویم بلکه به سوی خدای مهربان برمی گردیم. صلوات و رحمت خدا بر ایشان؛ اینها هستند که به آرزوی انسانی رسیده اند. مع ذلک من به نیابت حضرت ولی عصر امام زمان به همه مسلمانان جهان مصیبت چهارم شوال سال 98 ه. ق (17 شهریور) را خاصه به خانواده های داغدار تسلیت می گویم، و در عین حال تبریک.
خدا شاهد است مصطفای من تنها آن نبود که سالش نزدیک است، بلکه همه به خاک و خون کشیده های حادثه شوال، مصطفاهای من بوده اند. من این استقامت را و این فیض شهادت را که خداوند متعال نصیب فرزندانم فرمود به پدران و مادران و همه بستگانشان تبریک می گویم. و چنین کشته شدنی که افتخار دارد، بزرگترین آرزوی من است و شاید نزدیک باشد. اما فرج و پیروزی حق بر باطل، از آن نزدیکتر است. و از این پس جا دارد که همه کارهای خود را تعطیل کنیم- نه برای همیشه – که به همین زودی ظالم جبار سرنگون می شود.
در باز کردن مغازه ها و کارخانه ها عجله نکنید. در تقویت روحیه و ایمان کسانی که ضعیفند بکوشید که روزی دست خداست. چند روز تعطیل کسب و کار برای رضای خدا کسی را از گرسنگی نمی کشد. عزت و ثروت دست خداست. از مرگ نترسید که حیات و ممات به دست خداست. تعطیل را ادامه دهید که فرج نزدیک است…».
اعلام عزای عمومی و ادامه اعتصابات پس از 17 شهریور
امام خمینی در پی این حادثه و کشته شدن تعداد زیادی از مردم غیور ایران به دست منادیان و مدعیان حقوق بشر(رژیم پهلوی) اعلام عزای عمومی و ادامه اعتصابات را اعلام نمودند.
یک هفته بعد از واقعه 17 شهریور ایشان طی پیامی اعلام داشتند:
«اکنون که یک هفته از کشتار فجیع گروه اول مقتولین مظلوم ما می گذرد، اکنون که یک هفته تمام است ملت معظم ایران در زیر چکمه دژخیمان و رگبار مسلسل و توپ و تانک دست و پا می زند، اکنون که شاه دست از آستین فضای باز سیاسی درآورده و به دروکردن نهال جوانان رشید و شجاع ما پرداخته است، اکنون که با نفسهای آخر، حکومت فاشیستی نفسهای ملت را در سینه خفه کرده، اکنون که گورستانها از قبور شریف فرزندان اسلام و قرآن پر گردیده، اکنون که دژخیمان شاه به عربده و پایکوبی در مرگ عزیزان ما به شادی نشسته اند، اکنون شاه می خواهد ایران را به ویرانه و قبرستان تبدیل کند.
اکنون که عمال از خدا بیخبر شاه در مجلس گرد هم جمع شده و با صحنه سازیهای مبتذل و اغفال کننده می خواهند مجرم اصلی را تبرئه و گناه بزرگ و خیانت عظیم را به دیگران که آلتِ فعلی بیش نیستند، نسبت داده و خود را. مقرب الخاقان قرار دهند، اکنون که تمام خیانتکاران خارج و داخل پشتیبانی از جنایات شاه می کنند، اکنون که از چهره های کریه آزادی خواهی و طرفداری از حقوق بشر پرده برداشته شده، ملت مظلوم و بزرگ ایران باید اعتصاب نموده در عزا بنشینند و رسماً روز پنجشنبه یازدهم شوال را روز عزا قرار دهند».
چهلم جمعه سیاه
همچنین حضرت امام در آستانه چهلم جمعه سیاه، یاری و حمایت انقلابیون و افشارگری بر ضد طاغوتیان را تکلیف و هرگونه بی تفاوتی نسبت به این مهم را خلاف تکلیف بر شمردند.
«فردا که روز چهلم جمعه سیاه است، من نمی دانم چه مصیبتی بر این ملت خواهد وارد آمد. اینها ایستاده اند، جان می دهند، بچه های هفت ساله و هشت ساله شان ایستاده و می گوید: مرگ بر این سلطنت پهلوی! و تظاهر می کند و کشته می شود؛ فردایش هم همان بچه های دیگر، باز می گویند. این طور ایران الآن قیام کرده است و نهضت کرده است؛ و ما مکلفیم که به اینها کمک بکنیم؛ بی تفاوت نباشیم. می توانیم بگوییم، در جوامع بگوییم، بنویسیم، منتشر کنیم؛ عالم را آگاه کنیم از این مصیبتی که بر سر ملت ما آمده است».
نتایج قیام 17 شهریور
رژیم پهلوی در خیال خود با قتل عام مردم در واقعه 17 شهریور تصـور می کرد انقـلاب اسلامیرا از حرکت بازداشته است اما نه تنها چنین نشد بلکه صف مخالفان رژیم مستحکم تر شد. اعمال ددمنشانه رژیم پهلوی در جمعه سیاه، تعداد زیادی کشته و مجروح بر جای گذاشت که عامل تزلزل پایه های رژیم پهلوی به حساب آمد به طوری که عمق فاجعه چنان بود که زمام سیاست وکنترل اوضاع داخلی از دست شاه خارج شد و ـ همان طور که اشاره شد ـ هر مسئولی گناه این واقعه را به گردن کسی دیگر می انداخت.
با کشتار مردم نه تنها شاه به آرامش نرسید بلکه جزیره ثبات (ایران) شاه، با ناآرامیهای زیادی روبرو شد و خشم مردم شدت گرفت که حاصل این خشم، اعتصابات مردم بود که به ضرر رژیم پهلوی بود و دراین بین سیاستهای دولت آشتی ملی با شکست روبه رو شد و فکر برکناری شاه به میان آمد.
هفده شهریور، تداعی کننده 15 خرداد 1342 بود که در این حادثه سفاکی و خونریزی رژیم پهلوی بیش از همیشه نمایان شد و دنیا بیش از پیش به ماهیت انقلابی نهضت ایران پی برد و هویت مردم ایران که در تبلیغات نظام شاهنشاهی مردمی آشوبگر و مخالف اصلاحات به حساب می آمدند؛ به مردمی متدین و انقلابی با شعارهای اصیل و رهبری روحانیتی ریشه دار تغییر یافت.
در ماحصل قیام هفده شهریور همین بس که شاه، پرچم رسوایی خویش را با کشتار مردم بیگناه برافراشت و رشته حکومت از دستش پاره شد و همین امر موجبات ترک ایران را برای او فراهم ساخت.
شهریور، ماه پر حادثه در مبازرات مردمی
سال پایانی حکومت پهلوی اتفاق هایی در ایران به وقوع پیوست که روند مبارزات مردمی و بسته شدن راههای تعامل رژیم پهلوی با ملت را تسریع بخشید که یکی از نمونه های آن آتش سوزی سینما رکس و تظاهرات نیم میلیونی مردم در عیدفطر همان سال بود. بنابراین شهریور به ماهی تعیین کننده و پرحادثه در تقویم تاریخ مبارزات مردمی تبدیل شد. به این ترتیب که در ۱۳ شهریور تظاهرات و راهپیمایی بزرگی علیه رژیم شکل گرفت که تا ۱۶ شهریور نیز ادامه داشت و عدهای از مردم در راهپیمایی بزرگ این روز فریاد میزدند: فردا صبح در میدان ژاله. به این ترتیب با وجود اعلام حکومت نظامی، دهها هزار نفر از صبح زود به طرف میعادگاه سرازیر شدند و در کمتر از ۲ ساعت تمامی خیابان ژاله تا پشت بهارستان را از جمعیت پر کردند.
یگانهایی از عمال پهلوی در میدان و خیابان ژاله (شهدا) مستقر شدند و ساعاتی بعد از آن برخورد شدیدی با مردم داشتند و تلفات سنگینی را به جمعیت وارد کردند. یرواند آبراهامیان تاریخ نگار در این زمینه میگوید: شب، مقامات نظامی تلفات آن روز را جمعاً ۸۷ کشته و ۲۰۵ زخمی اعلام کردند اما مخالفان اعلام کردند که تعداد کشته شدگان به بیش از چهار هزار نفر میرسد و تنها در میدان ژاله ۵۰۰ نفر کشته شدند. امام خمینی(ره) نیز بعد از این رویداد تلخ، بیانیهای صادر و با بازماندگان حادثه ابراز همدردی کردند.
17 شهریور مختص میدان شهدا نبود
براساس اسناد سازمان اطلاعات و امنیت کشور(ساواک) اعتراض علیه حکومت در ۱۷ شهریور تنها مختص میدان شهدا نبود بلکه تا پایان این روز زد و خودروها در دیگر نقاط شهر وجود داشت و مردم راهنمایی و رانندگی و بعد اداره پست را آتش زدند. در واقع پس از حادثه تلخ ۱۷ شهریور مردم یک هفته به اعتصاب دست زدند و تمامی بازارها و بیشتر اماکن کسب و کار تا ۲۵ شهریور به عنوان اعتراض به این کشتار تعطیل کردند.
باید اذعان کرد این فاجعه بزرگ نه تنها در ایران با واکنش ها و اعتراض های شدیدی همراه بود بلکه در روزنامهها و حتی در رادیو و تلویزیونهای کشورهای اروپایی به صورت مفصل انعکاس یافت و در نشریات آنها از این فاجعه به عنوان جمعه سیاه، سپتامبر سیاه و هشت سپتامبر خونین یاد شد.
همچنین به مناسبت ۱۷ شهریور، راهپیمایی بزرگی در پاریس علیه رژیم پهلوی ترتیب داده شد که تعداد تظاهرکنندگان بیش از ۱۰ هزار تَن بودند. در کشورهای دیگر از جمله در آلمان نیز تعداد زیادی از مردم علیه رژیم، تظاهرات کردند. در لندن هم تعدادی از دانشجویان در برابر محوطه ادارات سازمان ملل به اعتصاب غذا دست زدند.
کشتار ۱۷ شهریور از نگاه آیت الله محمد رضا مهدوی کنی
براساس اسناد ساواک بسیاری از مردمی که در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ خورشیدی در میدان ژاله حضور داشتند هیچ اطلاعی از مقررات منع آمد و شد به محل راهپیمایی نداشتند زیرا اعلام حکومت نظامی بیموقع و با تأخیر صورت گرفت. نخستین بار ساعت ۶ صبح ۱۷ شهریور، اعلامیه اجرای مقررات حکومت نظامی از رادیو خوانده شد. بر این اساس تنها تعداد اندکی از مردمی که آماده راهپیمایی بودند از این مقررات اطلاع داشتند. به گفته آیت الله مهدوی کنی این تاخیر اطلاع رسانی رژیم پهلوی به خاطر این بود که می خواست زهر چشمی از مردم در این روز برای جلوگیری از تظاهرات بعدی گرفته شود.
وی در بخشی از کتاب خاطرات خود با اشاره به کشتار ۱۷ شهریور می نویسد: جامعه روحانیت از تظاهرات ۱۷ شهریور اطلاعی نداشته و در این مورد اعلامیه رسمی نداد و حتی آیت الله بهشتی هم از این اجتماع در میدان ژاله بی اطلاع بود.
دستگاه پهلوی میخواست از این تظاهرات و اجتماع سوء استفاده کند و زهر چشمی از مردم بگیرد بنابراین بدون اعلام قبلی، به عنوان حکومت نظامی مردم را به رگبار بستند و فکر میکردند که این آخرین حرکتی است که مردم انجام میدهند و با این کار میتوانند مردم را به تسلیم وادار کنند و انقلاب را سرکوب کنند اما این واقعه حرکت خودجوشی بود و در باطن به نفع انقلاب واقع شد.
کشتار ۱۷ شهریور از نگاه خبرنگار روزنامه فیگارو
یکی از خبرنگاران حاضر در میدان شهدا، خبرنگار روزنامه فیگارو بود. وی می گوید که در روز ۱۷ شهریور مردم شعار می دادند که ما شاه نمیخواهیم جمهوری اسلامی می خواهیم، مرگ بر شاه جانی. همچنین در این روز آیتالله نوری از مردم خواست روی زمین بنشینند مردم هم لبیک گفتند اما نظامی ها به مدت ۳۰ ثانیه شروع به تیراندازی به طرف مردم بیدفاع و بیسلاح کردند و این اقدام چه کار آسانی بود، چرا که جنگ نبود، بله یک کشتار دسته جمعی بود. خیابانی که تا دقایقی قبل از انبوه جمعیت سیاه میزد، اکنون پر بود از اجساد، کفشهای خونین، پلاکاردهای پاره و زخمیهایی که کشان کشان خود را به طرف زخمی دیگر میرساندند.
خاطرات ولی الله چه پور از ۱۷ شهریور
ولیالله چهپور در خاطرات خود به نام همراه پیر پاک درباره وقایع ۱۷ شهریور در میدان ژاله تهران میگوید: از ابتدا تا آخرین ساعات ۱۷ شهریور ۱۳۵۷خورشیدی ناظر حوادث آن روز بودم، مردم در میدان شهدا تجمع کردند. در صف جلو خواهران و پشت سر آنها برادران و جوانان پرشور آن زمان به صف ایستاده بودند. وی می گوید: قبل از درگیری ابتدا افسری آمد و گفت: ای مردم! امروز وضع بحرانی است و در خطر هستید، اگر متفرق نشوید برخورد مسلحانه خواهد شد اما مردم شعار دادند که ما نمیرویم و به اعتراضات خود ادامه دادند و همچنان بر جای خود ایستادند.
به هنگام شلیک گلوله مردم چون جان خود را در خطر دیدند به ناگاه از جای خود برخاسته و شروع به دویدن و فرار کردند و چون همه جا جمعیت و راه فرار مسدود بود تعدادی روی هم افتادند و عدهای خود را پرت میکردند و نقش زمین میشدند. کانالهای آب، حاشیه میدان و خیابان هم پناهگاه خوبی بود. سالم و مجروح و شهید در کنار هم دیده میشدند جیغ و فریاد زنها و ناله و استمداد آنها فضا را پر کرده بود.
در روز ۱۷ شهریور به خاطر اینکه در میدان حکومت نظامی برقرار بود امکان کمک به مجروحان وجود نداشت. تنها زمانی که جمعیت متفرق شد، نظامیها با کامیونهای خود به جمعآوری اجساد شهید، مجروحان و به تعقیب برخی که هنوز شعار میدادند، پرداختند و تا مدتها حتی با رفتن نظامیها رعب و وحشت بر آن محله حکم فرما بود.
مهدی توکلی؛ مساجد اطراف و بیمارستان ها پر از مجروح بود
مهدی توکلی یکی از شاهدان حاضر در صحنه درگیریهای میدان ژاله در خصوص وقایع این روز گفته است: در میان جمعیت معترض ما ردیف اول نشستیم و دستهایمان را به هم زنجیر کردیم که مردم جلوتر نروند. تصمیم بر آن شد که ۲ رکعت نماز شهادت بخوانیم اما تا خواستیم نماز را شروع کنیم، صدای گلوله بلند شد. به پشت سرم نگاه کردم و دیدم یکی یکی مردم مورد اصابت گلوله قرار میگیرند و میافتند. بنا به گفته توکلی تعداد مجروحان در این روز به حدی زیاد بود که مساجد اطراف و بیمارستان ها پر از مجروح بود.
انگلیس؛ جلوگیری از شعلهور شدن آتش
کُشتارِ مردم در میدانِ ژاله واکنشهای کشورها و مقامات خارجی را در پی داشت که هر کدام از آنها با توجه به رویکرد، امکانات و تجربهای که داشتند واکنشهای متفاوتی از خود بروز دادند. انگلیس در این مرحله از تظاهرات مردمی و سپس کُشتارِ آنها از جانب رژیم پهلوی، به همراهی با شاه اقدام کرد. این کشور در جهت تلاش برای کنترلِ اعتراضات و جلوگیری از به راه افتادنِ حمام خون دیگری که میتوانست پایههای حکومتِ شاه را سخت به لرزه درآورد، به درخواست شاه مبنی بر کمک به او پاسخ مثبت داد. در پی درخواست شاه از این کشور، دولتِ انگلیس بیدرنگ با فرستادنِ مشاورانی موافقت کرد که پیش از آن در ایرلند شمالی مأموریت داشتند و میدانستند در شورشها چگونه از تجهیزات ضد شورش استفاده کنند. همچنین موافقت خود را با فروش کپسولهای گازِ اشکآور و گلولههای پلاستیکی نیز به ایران اعلام کرد.
پشتیبانی انگلیس از شاه در واقع توافقی دوطرفه بود؛ شاه و دولتِ انگلیس همنظر بودند که استقرار هر رژیم دیگری در ایران از نظر تأمین منافع انگلستان کمتر مطلوب خواهد بود. پارسونز در ملاقات خود با شاه که با فاصله اندکی پس از کُشتارِ 17 شهریور صورت گرفت، پیام نخستوزیر انگلیس را در ابتدای جلسه تسلیم شاه کرد. این پیغام که تحتالشعاع کُشتارِ 17 شهریور قرار داشت بر حمایت دولتِ انگلیس از شاه صحه گذاشت. پارسونز خاطرنشان کرد که انگلیس نه از انجام تعهدات خود طفره خواهد رفت و نه درصدد بیمه کردنِ منافع آینده خود با مخالفان بر خواهد آمد. حمایتِ انگلیس در حالی صورت میگرفت که پارسونز شاه را «ناراحت» و «ناتوان» یافته بود.
آمریکا؛ پشتیبانی از شاه و مرگِ شعار حقوق بشر
تحت تأثیر گستردگی اعتراضات 17 شهریور و سپس کُشتاری که توسط حکومت شاه صورت گرفت، سولیوان نیز به فکر چارهجویی برای عبور از این بحران افتاد. در روزهای بعد او به وزارت خارجه انگلیس فشار آورد تا تجهیزات مربوط به کنترل تظاهرکنندگان را هر چه سریعتر ارسال دارند. سولیوان فقدانِ چنین تجهیزاتی را با هرجومرج و کُشتارهای اخیر مرتبط میدانست. همچنین تأکید داشت که یکی از جنبههای دردسرساز برای اجرای حکومتنظامی در ایران فقدان یگان ویژه در درون ارتش این کشور برای آموزش و کنترل تظاهرات از این نوع با سلاحهای غیر کشنده بود و نظامیانی هم که برای ممنوعیت رفتوآمد شبانه در خیابانها گسیل شده بودند، متکی به تفنگهای حامل سرنیزههای ثابت بودند.
وقتی تظاهرکنندگان با سنگ و چوب به آنها حمله میکردند، گرچه به کلاهخود مجهز بودند، ولی هیچ سپری برای دفاع از خود نداشتند. سولیوان با شاه درباره وسایل غیر کشنده برای متفرق کردن تظاهرکنندگان گفتوگو و اشاره کرد که در اروپا و ژاپن تظاهرات و شورشهایی بهمراتب گستردهتر، بدون آنکه حتی یک نفر کشته به بار آورد، در هم شکسته میشود.
کارتر و قهرمان حقوق بشر
همان ایام در آمریکا کنفرانس سران سه کشور آمریکا، مصر و اسرائیل در کمپ دیوید در جریان بود. اخبار مربوط به وقایع ایران در جریان این مذاکرات به دست کارتر رسید و رهبران دو کشور دیگر نیز از آن مطلع شدند. انور سادات که از دوستان نزدیک شاه بود تصمیم گرفت از همانجا به شاه تلفن و مراتب همدردی و پشتیبانی خود را از او اعلام کند. به فاصله کمی پس از این تلفن، کارتر هم به شاه تلفن کرد. رئیسجمهور آمریکا در این گفتوگوی تلفنی مراتب پشتیبانی خود را از شاه اعلام کرد. در این هنگام شاه بر اثر سرطان روزبهروز بیمارتر و نیازمندتر به یاری میشد.
این رفتارِ کارتر که خود را قهرمانِ حقوق بشر معرفی میکرد و ندای دفاع او از صلح و سازش و شعار حقوق بشر، گوش جهانیان را کر کرده بود، شگفتآور مینمود. البته قهرمانِ حقوق بشر، پیش از کُشتارِ 17 شهریور نیز با فرستادنِ زاهدی و اطمینان دادنِ به شاه، دست از طرفداری از حقوق بشر کشید و دستِ شاه را در کُشتارِ مردم بیدفاع باز گذاشت و پس از کُشتارِ بیرحمانه مردمِ غیرمسلح که اخبار آن در سراسر دنیا مخابره شد، از عوامل آن کُشتار پشتیبانی نمود.
مطبوعات و خبرگزاریهای بینالمللی؛ گزارشِ یک کُشتار
گزارشها و خبرهای کُشتارِ 17 شهریور 1357 به دلیل وسعتی که داشت در مطبوعات خارجی تحت عنوانِ «جمعه سیاه» منتشر شد. روزنامه تایمز در سرمقاله خود با عنوانِ «بحران وخیم در ایران» به انعکاس کُشتارِ 17 شهریور پرداخت. ریچارد اوپن هایمر، خبرگزار بیبیسی در تهران، نیز گزارشِ تلفنی خود را در ساعت 1 بعد از ظهر از رادیو بیبیسی مخابره کرد. بر اساسِ گزارشِ اوپن هایمر، یکی از سربازانی که به او دستور داده بودند رو بهسوی جمعیت شلیک کند، ابتدا فرمانده خود را هدف قرار داد و سپس خود را کُشت. موقعی که گوینده رادیو بیبیسی از اوپن هایمر پرسید به نظر او آیا اعلام حکومتنظامی میتواند سببِ برقراری نظم در کشور باشد، هایمر خشم مستولیشده بر مردم ایران را چنان عمیق توصیف کرد که هیچ راهی برای آشتی با حکومت باقی نمیگذارد.
در ضمنِ این گزارش او لغتِ «خیلی وخیم» را برای توصیف حوادث ایران بهکار برد. اخبار ساعت 5 بعد از ظهر بیبیسی نیز تعداد کشتهشدگان را بالغ بر سیصد نفر اعلام کرد. روزنامههای صبح لندن نیز مملو از مطالب و اخبار گوناگون راجع به حوادث 17 شهریور شده بود. در «فایننشال تایمز» مقالهای درج شده بود که از قول دیپلماتهای مقیم تهران نوشته بود: «آنها فکر میکنند شاه در مقابله با حادثه دیروز خشونت لازم را از خود نشان نداده است!». همچنین معتقد بودند که اصولا مقامات تهران به جای سرکوب عمومی بهتر است مقطعی عمل کنند و در برابر هر حادثهای بهطور مجزا عکسالعمل لازم را نشان دهند. خبرگزاری بیبیسی نیز از تهران گزارش داد که برخی بر این عقیده هستند که شاه درست زمانی عکسالعمل شدید از خود نشان داد که علائم حاکی از بروز دو دستگی و اختلافنظر را در بین نیروهای مخالف مشاهده کرده است.
ژاله و میدان اعدام
شدتِ کُشتارِ 17 شهریور به حدی بود که روزنامهها و مطبوعات بینالمللی نمیتوانستند سکوت کنند. خبرنگاری غربی گفته بود: «منظره به میدانِ اعدام شباهت داشت». روزنامه گاردین نیز جمعه سیاه را مرحلهای از مبارزه مردم با شاه میدانست که به همهگیری و گستردگی مخالفان منجر شده بود. این روزنامه گزارشی تهیه کرده بود مبنی بر اینکه مخالفان از همه اقشار جامعه نظیر روشنفکرانِ غربگرا، بازاریهای مذهبی، خانمهای خانهدارِ ناراضی و دانشجوهای طبقه متوسط ضعیف یافت میشوند و جمعه سیاه ترجمان این مهم بود که هر کسی پرچم مبارزه علیه شاه را برافرازد کمابیش یقین داشته باشد که بقیه پشتِ سرش راه خواهند افتاد. در چنین فضایی که پس از کُشتارِ 17 شهریور حاکم شد، لحنِ برخی از خبرگزاریها تندتر شد و علنا رژیم شاه را مورد انتقادهای شدید قرار دادند.
منبع: www.imam-khomeini.ir، www.irna.ir،www.iichs.ir