عشق واقعی: سالروز ازدواج حضرت علی (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها):
عشق یعنی اینکه من کسی را بیشتر از خودم دوست داشته باشیم، حاضر باشم همۀ هستیام را فدایش کنم، زیادی با یاد و خاطرۀ او گرم بشوم، و اگر رابطهام با او مختل شد دچار یأس و نفرت بشوم. این میدانید خیلی چیز غلطی است. کی گفته اصلاً زن و شوهر اینجوری باید به همدیگر وابسته باشند؟
بله این دو نفر به همدیگر عاشق بودند و بله با عشق شروع کردند، حالا آمده خانه آقا، میبیند خانم نگاه نمیکند. خانم تو چرا به من نگاه نمیکنی؟ ما برای همدیگر بنا بود غش بکنیم. میگوید خب من سرم درد میکند. تو سرت درد میکند من را میبینی سردردت یادت نمیرود؟ تو عاشق من نیستی؟! عجب انسان منفوری هستی! تو تا همین الآن معشوق من بودی، اما از چشمم افتادی. بعد از چشمش میافتد کوچکترین خطایی که بزرگترش را از کس دیگر دیده بخشیده، دیگر این را نمیبخشد. بابا چی شد آخر؟ چیزی نشده!
این به من میدانی برگشت چی گفت؟ خب بابا حالا چی گفته؟ بدترش را هزار تا از دوستهایت به تو میگویند طوری نمیشود. من از این انتظار ندارم، ما با عشق شروع کردیم. خب همۀ این نوسانات موجب میشود که آن عشق موهوم و خیالی مخدوش بشود. عشق موهوم و خیالی مخدوش شد، کینه و نفرت شروع میشود. سر چی؟ سر چیزهای خیلی ساده که شما بزرگترش را از رفقای خودتان میبینید اما کینه پیدا نمیکنید.
عشق: گر از درت برانی ور نزد خود بخوانی
چرا از اول یک ادعای زیادی کردی که بعد زمین بخوری؟ اصلاً زندگی جای عشق به آن معنا، عشق چیست؟ گفت «گر از درت برانی ور نزد خود بخوانی، رو کن به هر که خواهی گل پشت رو ندارد» این یعنی عشق در ادبیات فارسی. هیچ خانمی حاضر است به شوهرش بگوید رو کن به هر که خواهی گل پشت و رو ندارد؟ تو غلط میکنی رو کنی به هر که خواهی، چه بساطی است! پس دیگر اینجا اسم عشق بهکار نبرید عزیز من. چرا خالی میبندی؟ آثار عشق را میخواهی، لوازم عشق را تابعش نیستی. یا آقا به خانم، مگر میتواند بگوید این را؟
چرا آن بیت اول را میتواند بگوید. «گر از درت برانی ور نزد خود بخوانی، گل پشت رو ندارد.» «رو کن به هر که خواهی» تو خیلی بیجا میکنی رو بکنی به هر که خواهی! چه حرفی است؟ یا مثلاً «به تیغم گر زند دستش نگیرم، وگر تیرم زند منّت پذیرم» یعنی هر چی به من فحش بدهد من عاشقش هستم. نه! فحش بدهد بیخود میکند فحش بدهد، من این همه دوستش دارم چرا فحش بدهد؟
ببینید عشق به معنای محبتی که انسان خودش را هم به خاطر او دوست داشته باشد بین انسان و خداست. من زیاد شما را معطل نکنم. درِ خانۀ اهلبیت هم ما میرویم میگوییم چون شما نزدیکترین کس به خدا هستید ما با شما این رابطۀ عاشقانه را داریم. توی زیارت جامعه هست. اصلاً تعارف نداریم، شما میروی حرم امام رضا این را میگویی به امام رضا فدایش بشوم. جواب محبت عاشقانۀ هیچ انسانی را هیچکس توی زمین نمیتواند بدهد.
آزادی در غرب
شما میبینید توی غرب جهان آزاد از نظر عشق است. ترانههای عاشقی و هر نوع ابراز محبتی گازش را گرفتند تا آخر رفتند بدون مرزهای حقوقی، هر کی به هر کی علاقهمند شد. خب نتیجهاش چی شد؟ آیا زندگیهای عاشقانه رونق گرفت؟ آیا عواطف بین زن و مرد افزایش پیدا کرد؟ روز به روز در غرب عواطف بین زن و مرد کاهش پیدا میکند به حدی که زن و مردی که حتی نیاز غریزی به همدیگر دارند میگویند آقا نیازت را برآورده کن برو، گیر دادی برای چی؟ تو هم مثل اینکه یک آدم احساساتیای هستی قاطی هستی. دیگر همدیگر را نمیتوانند تحمّل کنند.
عشق هم که میبینید درست میکنند توی فیلمها دقت کنید مثلاً یکی از مشهورترین فیلمها تایتانیک. بله، عالی به این مضمون پرداخته بود بهش. خب میدانی چرا موفق بود؟ برای اینکه کشتی را شکست و یکی از آنها را فرستاد توی دریا غرق شدند. اگر ادامه پیدا میکرد زندگیشان مثل همۀ این دعواها یک ماه بعد توی دادگاه طلاق اینها را ما زیارت میکردیم. سرش را بکن زیر آب که این عشق بماند. و الّا عشق توی دنیا پاسخ داده نمیشود. بله یک محبت معقول که نتیجهاش فداکاری بشود، نتیجهاش ایثار و ازخودگذشتگی بشود، نتیجهاش لذت باشد، نتیجهاش آرامش باشد، «لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا»، اینها هست. و الّا عشق توی دنیا پاسخ داده نمیشود.
منبع:panahian.ir