تشکیلات: اشکال ما این است که مؤمنین کار تشکیلاتی بلد نیستند. این حرف مربوط میشود به مهمترین نیاز امروز جامعۀ ما. من تعجب میکنم که ما وقتی به مشکلات جامعه نگاه میکنیم با وجود این همه ایمان، با وجود این همه معرفت و بصیرت، با وجود این همه رهبران خوب، با وجود همۀ این امکانات، چرا ما این همه مشکل توی مملکتمان داریم؟ گیر کجاست؟!
دوباره برگردیم بصیرتافزایی کنیم، دوباره برگردیم آگاهی بیافزاییم، دوباره برگردیم محبّتها را بالا ببریم، دوباره برگردیم ایمانها را تقویت کنیم. چقدر ایمانها را تقویت کنیم؟! مشکل کجاست؟ اشکال ما این است که مؤمنین کار تشکیلاتی بلد نیستند. کار تشکیلاتی نمیکنند و رشد معنوی خود را در کار تشکیلاتی نمیبینند. یک حزباللهی میتواند بدون اینکه عرضه و اخلاق تشکیلاتی بودن داشته باشد به سهولت خود را حزباللهی بنامد. جالب است میتواند خود را مؤمن بنامد!
تشکیلات یعنی چی؟ تشکّل احساس مسئولیت از طرف همۀ اعضاست. هیچکدام از بچههای یک تشکّل هیئت، اداری کار نمیکنند، رفع تکلیفی کار نمیکنند. تقسیم کار به صورت بسیار دلنشین انجام میگیرد، کُرهاً نیست. توی تقسیم کار با هم دعوا سر پستها نمیکنند. ولایتمداری این نیست که تو به حرف مولایت گوش بدهی و نشنوی سخن بغل دستی تو چیست و با بغل دستی خودت طرح و برنامه نریزی که چگونه این را اجرا کنی. ولایتمداری را هم بعضیها سکولار بهش نگاه میکنند. این خیلی جالب است. سکولاریزم چه بیماریای است؟ احساس مسئولیت نمیکند.
تشکیلاتی نیستی نیا
تشکیلاتی نبودید جلو نیا. تو عقب وایستا، تو به درد کارهای تودهای فقط میخوری. گره باز نمیتوانی بکنی. کار تشکیلاتی باید بلد باشی تا بتوانی با همکیشان خودت تعامل کنی تقویت کنی حرکت را جلو ببری! دو روز با هم کار میکنند انشعاب، نمیتوانند با همدیگر کار کنند. آنوقت هیئت ضعیف چه هیئتی است؟ یک دانه لیدر داشته باشد ده تا نیروی ضعیف. خب این که این تشکیلات نیست. وقتی که توی هیئتی بیست تا نیروی قوی که هر کدام میتوانند ده تا هیئت اداره کنند! دور هم جمع شدند و با هم کار کردند این هیئت میشود ها! این تشکّل میشود. ولی خودخواهیها مگر اجازه میدهد ما تشکّل پیدا کنیم؟
کربلا همیشه کربلاست! چرا اربعین اینقدر تحوّل ایجاد میکند؟! بنده که توفیق نداشتم برنامههای صدا و سیما را ببینم ولی همهاش یک دانه برنامه دیشب رسیده بودم میدیدم، از اول تاآخر میگفت عشق امام حسین عشق امام حسین، عشق امام حسین. الهی من فدای امام حسین! عشق امام حسین تا الآن هم بود، پس چرا این عظمت را نیافرید؟ امام حسین(علیه السلام) نیامده کربلا عشق شما را به خودش نشان بدهد. امام حسین( علیه السلام ) آمده رابطۀ مؤمنین با یکدیگر را در اربعین که باید الگو بشود برای همۀ رفتارهای ما نشان بدهد.
رفقا! ماها زرنگ هستیم، خیلی زرنگ. میآییم اخلاقمان را از دور با هم خوب رعایت میکنیم بعد با هم کار تشکیلاتی نمیکنیم. چرا؟ چون اگر کار تشکیلاتی بکنیم احیاناً رفیقمان ما را ناراحت کند آن روی ما ممکن است بالا بیاید. میگوییم عزیزم دوری دوستی، هر کی برود برای خودش کار بکند. جبهه تشکیل نمیدهیم.
گشایش گره ها با تشکیلات
شما چرا به خودتان نمیبینید با تشکّل یافتن بسیاری از گرهها را بگشایید؟! دوستان من شما قدرت اقتصادی ندارید. با قدرت اقتصادی تشکیلاتی میان مردم است که اقتصاد مقاومتی اصلش شکل میگیرد. کافی است حزباللهیهای کشور، مؤمنین، حالا من نمیخواهم به گروه خاصی، اینها تصمیم بگیرند تشکیلاتی خرید کنند. چه قدرت بزرگ اقتصادی در خرید شبکۀ آنها ایجاد خواهد شد؟! کارخانه ایجاد میکنند و کارخانه از بین میبرند که بخواهد جنس مونتاژ بیاورد! قیمتها را در دست میگیرند. یک کمی تأمّل کنیم.
میدانید ما چرا تشکیلات شکل نمیدهیم؟ نمیخواهیم عُرضههای خودمان را به مشارکت بگذاریم. من این کار را بلد هستم بکنم، میآیم این کار را میگذارم وسط سودش مال همه. من آن کار را بلد هستم او یک آدم ضعیف است بگو بیاید پیش ما. از سود ما عایدش بشود. عرضههایمان را بگذاریم به مشارکت میشود تشکّل.
فرعون کوچک
متن کلیپ:
امام حسین میدانی برای چی شهید شد؟! شما وقتی که بهتان میگویند اخلاق اجتماعی یاد چی میافتید؟! اگر یک کسی با من بد اخلاقی کرد او را ببخشم! اگر یک کسی به من خوبی کرد او را تحویل بگیرم و تشکر کنم! همین؟! یعنی شما فکر میکنید برای این یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر باید بیاید و بکشندشان؟! تو یعنی بدون دین و خدا و پیغمبر خودت نمیفهمیدی اینها یعنی چی؟! اینها هست! ولی اینها «نه در یک روابط آزاد اجتماعی! در یک روابط تشکیلاتیِ اجتماعی!»
شما خیلی زرنگ تشریف داری! با هیچکی کار تشکیلاتی نمیکنی! رفاقت و لبخندت را برای حفظ کردی! مَردی؟! با یکی برو تو تشکیلات! اِشکال پیش آمد در روابطتان؟ تشکیلات را بههم نزن! به نفع رفیقت کوتاه بیا! شعبه نزن بعدِ چند وقت دیگر! خب اینها زود اختلافنظر پیدا میکنند. خب از الآن اخلاق اجتماعی را شروع میکنیم. در یک تشکیلات! عضو کدام تشکیلات هستی؟ «ما تشکیلاتی کار نمیکنیم میدانی؟! ما یک نفری کار میکنیم.» بهبه! آدم خودخواه! فرعون کوچک! ببین خالی نبند! اخلاق اجتماعیات خوب است فریب داری میدهی! مگر اینکه بروی در تشکیلات اخلاق اجتماعیات خوب باقی بماند!
حاج آقا منظورتان اداره است؟ سازمان است؟ نه عزیز دلم! آنجا مسئول همۀ کارها مدیر است! تو آنجا احساس مسئولیت نمیکنی! میگویی «آقای رئیس اداره! کار من چیه؟ بگو من بروم خوشکل انجام بدهم بیایم، من به بقیهاش کاری ندارم!» من میگویم تشکیلات هیئت، تشکیلات یعنی چی؟ همه احساس مسئولیت میکنند! همه مشارکت دارند! همه خودشان را مسئول میدانند! همه رأی دارند، همه دلسوزی دارند. چرا با یک گروهی یک جایی کار نمیکنی که این رفیقت هی تو را اذیت کند، هی لبخند بزنی! هی اذیت کند، هی لبخند بزنی! هی سیخونک بزند، هی لبخند بزنی! هی کار تو را ضایع کند هی لبخند بزنی تا رشد کنی؟! نه حاج آقا! آنجوری آدم دقمرگ میشود! اینجوری آزاد بهتر است! اخلاق بهتر رعایت میشود!
تبعیت از ولایت در سایه تشکیلات
اگر خواستید یکروزی رشد بفرمایید و به درد امام زمانتان بخورید، در تشکیلات روابط اجتماعی خودتان را امتحان بکنید. «نه! ما یک نفری منتظریم آقا چی بگوید اجرا کنیم!» فایده ندارد! متوجه هستی! ولایت تکتک افرادی که از او حرف گوش میکنند نمیخواهد! فایده ندارد! متوجه هستی! تشکیلاتهای بزرگ که از او تبعیّت میکنند میخواهد! اصلاً پیش امام که آدم تنهایی نمیرود که! «یا ایّها الذینَ آمنوا اصبِروا و صابِروا و رابِطوا» «اصبِروا» یعنی چی؟ یعنی تکتکتان اهل صبر باشید. «صابِروا» یعنی چی؟ با هم صبر کنید! با هم صبر کنید تشکیلات لازم دارد. «رابطوا» یعنی چی؟ نیروهای خود را روی هم بریزید با هم از ولایت تبعیّت کنید!
امام حسین میدانی برای چی شهید شد؟! برای اینکه دوستانش با هم تشکیلاتی بلد نبودند کار بکنند!
تا حالا لباس کسی رو شستی؟
متن کلیپ:
میفرماید رسول گرامی اسلام: «إِنَّ الْمُومِنَ لَیَسْکُنُ إِلَی الْمُومِنِ کَمَا یَسْکُنُ القَلبُ الظَّمئان إِلَی الْمَاءِ الْبَارِدِ[1]»؛ مؤمن پیش مؤمن آرامش پیدا میکند، جگرش حال میآید خنک میشود، مثل کسی که جگرش تشنه است به آب خنک میرسد. آقا ما به مؤمنین میرسیم اینجوری نمیشویم. آقا در مورد مؤمنین این را توضیح دادند، نه هر امّ قمری که خب عزیز من.
این شاخ غرورت را بکَن بیانداز دور. به چه دلیلی مرید امام زمانت را تحویل نمیگیری؟ به چه دلیلی برایش فداکاری نمیکنی؟ آقای حاج احمد متوسلیان وقتی که اسیر شدند در لبنان بنده آنجا بودم. منتها یک بچه بسیجی جزء بودم توی بر و بچههای لبنانی یک کمی عربی بلد بودم باهاشون گپ میزدیم و اختلات میکردیم و گفتگو میکردیم. به ما گفتند که حاج احمد رفته تهران. ما آمدیم تهران فهمیدیم که حاج احمد اسیر شده. به بچهها نگفتند به نیروهای ساده نگفتند این حرف را که آقا حاج احمد اسیر شده. چون واقعاً بچهها خیلیهایشان دق میکردند. خیلی دوستش داشتند. حالا چرا اینجوری بود؟ بابا آن یک آدم حسابی بود، اصلاً یک چیز دیگر بود.
پایش مجروح بود آتل گذاشته بودند باید باز میکردند، جراحت پایش را پانسمان میکردند. بعد هر روز باید میرفت پانسمانش را عوض میکرد. سر وقت باید میرفت. از بیمارستان زنگ میزدند بابا، آن زمان که در کردستان بوده ظاهراً این اتفاق برایشان افتاده بوده. چرا نمیآید حاج احمد؟ حالا الآن حمام است. حمام نباید برود آن! آن پایش فعلاً اینجوری است. خب حالا چیز است شما کاری نداشته باشید میآید، یک ساعت دیگر میآید. یک ساعت دیگر چیه؟ بیاید اینجا پانسمانش را عوض کند، آن پایش خطرناک است.
تشکیلات و فداکاری
بعد یک ساعت دیگر آمده میبیند که خب سر و ظاهرش که نشان نمیدهد ایشان حمام رفته باشد. دستش را نگاه میکند میبیند اِ! دستش که حمام رفته ولی سر و کله و هیکلش حمام نرفته. خب حالا چیزی که به این نمیگوید. بعد از آن رفقایش میپرسد یعنی چی این دیر آمد؟ بعد حمام چهجوری رفته بود؟ این که دستش حمامی بود، چروک شده بود از بس آب زده بود ولی سر و صورت. گفت بابا بهش نگویی ها! این برنامه دارد لباسهای بچهها را برمیدارد میبرد میشورد. هیچکس هم حق ندارد اعتراض کند، هیچکس هم حق ندارد این را جایی بگوید. ما هم جرأت نمیکنیم برویم جلو.
رفته با همان پای شکستهاش همین برنامه گفته من این برنامۀ لباس شستنم را انجام بدهم بلند شوم بیایم. خب یک کاری بکن آخر! لباس کی را تو شستی تا حالا؟! در تشکیلات برای همدیگر فداکاری بکنیم. نه ما چیز است، ما خودمان را نگه داشتیم برای آقا امام زمان(ع) برای ایشان فدا کنیم. این شاخ غرورت را بکن بیانداز دور. به چه دلیلی مرید امام زمانت را تحویل نمیگیری؟ به چه دلیلی برایش فداکاری نمیکنی؟
با «ولایتمداریِ انفرادی» ولایت ولیّاللهالاعظم محقق نخواهد شد!
حالا اینکه «ما با هم صبر کنیم» معنایش چیست؟ ما اگر ولایتمداریِ انفرادی را یاد گرفتهایم، یعنی اگر «هر کسی بهتنهایی مرید مولای خود باشد» با این نوع از ولایتمداری، ولایت ولیّاللهالاعظم محقق نخواهد شد! این مرحلۀ آغازین و مقدماتی ولایتمداری است.
باید دید که چه موقع ولایتمداران میتوانند بالاتر از «صابِرُوا»، به دستور «رابِطُوا» عمل کنند. حالا «رابِطُوا» یعنی چه؟ ائمۀ هدی(علیه السلام) این آیۀ آخر سورۀ آلعمران را توضیح دادهاند. «رابِطُوا» یعنی اینکه با هم، برای کمک به مولای خود همافزایی کنید(…وَ رابِطُوا عَلَى الْأَئِمَّةِ؛ تفسیر قمی/1/129) (…رابِطُوا إِمَامَکُمُ الْمُنْتَظَر؛ غیبت نعمانی/27).
هر فرد ولایتمداری که تنهایی-به مولایش- بگوید: «آقا! من به شما ارادت دارم!»، ممکن است این فرد برای خودش سعادتمند بشود، و مولا به درد او بخورد، ولی او بهدرد مولا نخواهد خورد!
کسانی که نمیخواهند استعدادشان را به مشارکت بگذارند، اهل تشکیلات نیستند
ما راهی جز «متشکل شدن» نداریم! امام باقر( علیه السلام ) کسی را به محضر پذیرفتند. او از امام باقر( علیه السلام ) تقاضا کرد «شما قیام کنید، شما هزاران نفر شیعه دارید!» حضرت فرمود: شما با هم اینطور هستید که راحت دست در جیب هم کنید؟ یعنی مرز مالکیت بین شما نباشد و از امکانات یکدیگر با طیب خاطر استفاده کنید بدون اینکه کسی ناراحت شود؟ او گفت: نه! ما دست به اموال همدیگر نمیزنیم! حضرت فرمود: پس موقع قیام و ظهور نشده است! (قِیلَ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع إِنَّ أَصْحَابَنَا بِالْکُوفَةِ لَجَمَاعَةٌ کَثِیرَةٌ فَلَوْ أَمَرْتَهُمْ لَأَطَاعُوکَ وَ اتَّبَعُوکَ قَالَ: یَجِیءُ أَحَدُکُمْ إِلَى کِیسِ أَخِیهِ فَیَأْخُذُ مِنْهُ حَاجَتَهُ؟ فَقَالَ: لَا… إِذَا قَامَ الْقَائِمُ جَاءَتِ الْمُزَامَلَةُ وَ أَتَى الرَّجُلُ إِلَى کِیسِ أَخِیهِ فَیَأْخُذُ حَاجَتَهُ فَلَا یَمْنَعُهُ؛ اختصاص مفید/ص24)
این سخن امام باقر(علیه السلام) جاودانه است. حالا-با این حساب-آخرین امام کِی خواهد آمد؟ من میخواهم از این فرمایش امام باقر( علیه السلام ) الهام بگیرم و آنرا به شرایط موجود تفسیر کنم.
افراد خودخواه، اهل تشکیلات نیستند
چه کسانی اهل تشکیلات نیستند؟ کسانی که نمیخواهند استعداد خودشان را به مشارکت بگذارند! به مشارکت گذاشتن استعداد که راحتتر از «به مشارکت گذاشتن اموال» است! شما اگر اموال خودتان را بین مؤمنان به مشارکت بگذارید، کسانی که فقیرتر هستند، از پول شما بیشتر بهره خواهند برد و ظاهراً شما ضرر میکنید. در یک تشکیلات هم همینطور است.
در تشکیلات ضعفا از استعداد اقویا بهره میبرند، اما کاری که انجام میگیرد «به نام همه» خواهد بود. لذا کسانی که خودخواه هستند، اهل تشکیلات نیستند؛ میگویند: ما چرا استعداد خودمان را به مشارکت بگذاریم؟ و این سخن امام باقر(علیه السلام) بود که آیا شما حاضرید، داراییهای خودتان را با مؤمنین به مشارکت بگذارید و حساب خودتان را جدا نکنید؟
جهان در واقع منتظر خودِ حضرت نیست، منتظر مدعیان ولایتمداری حضرت است
جهان در واقع منتظر خودِ حضرت نیست، منتظر مدعیان ولایتمداری حضرت است. حضرت در آن توقیع شریفه تصریح فرمودهاند: «وَ لَوْ أَنَ أَشْیَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا»(احتجاج/2/499) اگر شیعیان ما جمع شوند و به عهدی که ما به گردن آنها داریم وفا کنند، مژدۀ ملاقات ما به تأخیر نخواهد افتاد و به سرعت سعادت مشاهدۀ ما نصیبشان میشود.
بحث «آمادگی عموم مردم» هم نیست که بگوییم: اگر مردم آمادگی داشته باشند، امام زمان( علیه السلام ) تشریف میآورد! «مؤمنین» به همراه «امام مؤمنین» همه خدمتگزاران مردم هستند؛ چه خدمت مادی و چه خدمت معنوی. مردم اگر معنویتشان ضعیف است چقدر تقصیر دارند؟! یا قدرتها و زورگویان نمیگذارند و یا از مؤمنینی که مدعی و پیشتاز این راه هستند، چیزی به مردم نرسیده است.
در روایت فوق، میفرماید اگر «شیعیان» ما! و غالباً در روایات، شیعه به معنای خاص کلمه استفاده میشود؛ همان معنای خاصی که یک عدهای رفتند درِ خانۀ امام رضا( علیه السلام ) گفتند: «ما شیعیان شما هستیم» و حضرت آنها را به خانه راه نداد و فرمود: بگویید محبین ما هستید؛ نه شعیان ما(…لِدَعْوَاکُمْ أَنَّکُمْ شِیعَةُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَیْحَکُمْ إِنَّ شِیعَتَهُ … ؛ احتجاج/2/441).
گناه اصلی که ظهور را به تأخیر میاندازد، «ناتوانی مدعیان ولایتمداری در زندگی دستهجمعی» است
محور معارف مهدوی و مسألۀ اصلی، زندگی اجتماعی تک تک افراد شیعه است. اگر میفرماید: گناه شما ظهور را به تأخیر میاندازد(فَمَا یَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا یَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَکْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُم؛ احتجاج/2/499) منظور از این گناه، شرابخواری، زنا، دزدی و این چیزها نیست، منظور «ناتوانی شیعه از زندگی دستهجمعی خوب» است؛ گناه اصلی این است! و الا آن کسی که اهل شراب و قمار و این مسائل است، اصلاً جزء مقدمهسازان نیست، او نه زیاد مانعی برای ظهور است و نه زیاد میتواند در این زمینه مؤثر باشد.
اگر بگوییم: «تقوا ما را به حضرت نزدیک میکند» منظور از این تقوا چیست؟ آیا معنایش این است که فقط نمازم را اول وقت بخوانم، به نامحرم نگاه نکنم و حلالخوری کنم؟! همۀ این فضایل و طاعات و عبادات در مقابل آنچه برای ظهور لازم داریم، چیزی نیست. اینها اگر صحیح انجام شوند باید ما را به جای دیگری برسانند. وگرنه در طول تاریخ هم اینقدر نمازخوانهای باتقوایی بودهاند که بههیچ وجه تقوای فردی آنها نتوانسته مقدمۀ حاکمیت حق باشد. اگر میلیونها نفر از این افراد در کنار هم، باتقوا زندگی کنند، تا وقتی در زندگی دستهجمعی ناتوان باشند، برای تعجیل در ظهور، فایدۀ چندانی ندارد!
منبع: panahian.ir.